مناظره علمای شیعه و سنی در حضور فرزند آلب ارسلان سلجوقی- قسمت بیست و چهارم
پادشاه با خشم گفت: اي عباسي! من تو را ثقه و مورد اعتماد مي‌دانستم، اما اكنون دريافتم كه دروغگو هستي!

عباي گفت: من امام زمان خويش را مي‌شناسم!

علوي: او كيست؟

عباسي: جناب پادشاه!

علوي: اي پادشاه! بدان كه عباسي دروغ مي‌گويد و تنها از سر چاپلوسي و تملق چنين اظهار مي‌دارد.

پادشاه گفت: آري، مي‌دانم كه او دروغ مي‌گويد. من خود بهتر مي‌دانم كه صلاحيت ندارم كه امام زمان مردم باشم، زيرا چيزي از امور دين نمي‌دانم و بيشتر وقتم را به شكار و امور كشوري مشغول هستم!

سپس پادشاه از علوي پرسيد: اي علوي! امام زمان تو كيست؟

علوي پاسخ داد: به عقيده‌ي من، امام زمان حضرت مهدي (ع) است و چنان كه در حديث رسول خدا (ص) آمده است، هر كه او را بشناسد، همچون مسلمانان از دنيا خواهد رفت و هر كه او را نشناسد، به مرگ جاهليت مي‌ميرد و همراه با اهل جاهليت، در دوزخ خواهد بود!

ناگهان خطوط چهره‌ي پادشاه از هم باز شد، آثار شادماني و سرور بر چهره‌اش هويدا گشت و رو به حاضران گفت: اي اهل مجلس! بدانيد كه من با شنيدن اين گفتگوها كه سه روز ادامه داشت، اطمينان و يقين پيدا كردم كه همه‌ي گفته‌ها و عقايد شيعيان بر حق است و مذهب اهل سنت، نادرست و بي‌پايه است. من از جمله افرادي هستم كه اگر حق بر آنان آشكار شود، بدان گردن مي‌نهند و از آن جا كه نمي‌خواهم در دنيا از پيروان باطل و در آخرت از اهل دوزخ باشم، در حضور شما اعلام مي‌كنم كه به مذهب تشيع گراييده‌ام و از ميان شما هر كه مي‌خواهد به بركت هدايت خداوند، تشيع را بپذيرد و خود را از تاريكي باطل به نور حق برساند!

وزير، خواجه نظام الملك نيز گفت: من نيز مي‌دانستم كه حق با شيعيان است و از زمان تحصيل دريافته بودم كه تنها مذهب صحيح و برحق، مذهب تشيع است. لذا من نيز شيعه شدن خود را اعلام مي‌دارم.

بدين ترتيب بسياري از علما، وزرا و فرماندهان حاضر در مجلس كه حدود هفتاد نفر بودند، به مذهب تشيع گراييدند. خبر شيعه شدن پادشاه و خواجه نظام الملك و وزيران و فرماندهان، در همه‌ي شهرها منتشر شد و بسياري از مردم شيعه شدند. خواجه نظام الملك (پدر همسرم) فرمان داد كه در مدرسه‌ي نظاميه‌ي بغداد، اصول و فقه مذهب تشيع تدريس شود.

اما برخي از علماي اهل سنت، به مصداق آيه‌ي شريفه ﴿فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً﴾ (دل‌هاي آنان همچون سنگ، بلكه از آن نيز سخت‌تر است)، بر عقايد بي‌پايه‌ي خود اصرار ورزيدند و بر مذهب پيشين باقي ماندند. آنان عليه ملك شاه و خواجه نظام الملك توطئه‌چيني كردند و خواجه را كه مغز متفكر حكومت بود، مورد حمله قرار دادند و سرانجام در 12 رمضان 458 هـ. دست ناپاكي به تحريك همان معاندان سني مذهب از آستين بيرون آمد و خواجه را شهيد كرد. مدتي بعد نيز ملك شاه را ترور كردند.

آن دو در راه خدا و به خاطر ايمان و حقيقت كشته شدند. گوارا باد اين افتخار بر آنان و بر تمامي كساني كه در راه خداوند و در مسير حق و حقيقت جان مي‌دهند.

من نيز در آن جلسه‌ي مناظره حاضر بودم و تمامي وقايع جلسات را به نگارش درآوردم و پس از حذف اضافات، مناظره را در اين نوشته خلاصه كردم. والحمدلله وحده و الصلاة علي محمد و آله الاطياب واصحابه الانجاب.

محل نگارش: مدرسه نظاميه بغداد -  مقاتل بن عطيه


موضوعات: مناظره ها
   شنبه 25 آذر 1396نظر دهید »

مناظره علمای شیعه و سنی در حضور فرزند آلب ارسلان سلجوقی- قسمت بیست و سوم
عباسي گفت: اما امامان مذاهب اربعه، كار عمر را تصديق كرده‌اند…

علوي گفت: اين نيز خود، بدعتي ديگر است!

پادشاه گفت: منظورت چيست؟

علوي گفت: زيرا پيشوايان اين چهار مذهب، يعني ابوحنيفه، مالك بن انس، شافعي و احمد بن حنبل، هيچ يك در زمان رسول خدا (ص) زنده نبوده‌اند و حدود دويست سال پس از آن حضرت مي‌زيسته‌اند. آيا مردماني كه در فاصله‌ي رحلت رسول خدا (ص) تا ولادت اين چهار نفر مي‌زيسته‌اند، همگي گمراه بوده و عقايد باطل داشته‌اند؟ چه دليلي وجود دارد كه اهل سنت، تنها چهار مذهب را برگزيده و از ديگر فقها پيروي نكرده‌اند؟ آيا علت خاصي وجود داشته است؟ آيا پيامبر خدا (ص) چنين سفارش كرده است؟

پادشاه گفت: چه پاسخي داري اي عباسي؟!

عباسي: اين چهار نفر، از ديگران داناتر و نسبت به آنها اعلم بوده‌اند!

پادشاه گفت: آيا جز اين چهار نفر، علم ديگر علما بي‌ثمر بوده است؟

عباسي: شيعيان هم از جعفر صادق [ع] پيروي مي‌كنند …

علوي گفت: ما از مذهب امام جعفر صادق (ع) پيروي مي‌كنيم، زيرا مذهب ايشان همان مذهب رسول خداست، زيرا او از اهل بيت پيامبر است كه خداوند درباره‌ي آنان مي‌فرمايد: «انما يريد … تطهيرا» در واقع ما از همه‌ي امامان دوازده گانه پيروي مي‌كنيم، اما امام جعفر صادق (ع) به خاطر شرايط مناسب تري كه در زمان ايشان مهيا بود، بيش از ديگر ائمه در گسترش علوم فقه و حديث و تفسير تاثير داشتند، به گونه‌اي كه چهار هزار شاگرد در محضر ايشان تلمذّ مي‌كردند و امام صادق (ع) توانست اصول و مباني اسلام را كه خلفاي اموي و عباسي سعي در نابود كردن آن را داشتند، احيا كند؛ از اين رو شيعيان را به خاطر انتساب به احياگر مذهب، يعني امام جعفر صادق (ع)، «جعفري» مي‌نامند.

پادشاه گفت: چه پاسخي داري اي عباسي؟

عباسي: تقليد از پيشوايان مذاهب اربعه براي ما اهل سنت به صورت يك عادت و روش معمول درآمده است!

علوي: بهتر است بگويي كه برخي از حاكمان شما را به اين كار واداشته‌اند و شما نيز بي‌آن كه دليل و برهاني براي اين كار داشته باشيد، كوركورانه از آنان تقليد مي‌كنيد!

شيخ عباسي ساكت ماند و هيچ نگفت.

علوي ادامه داد: اي پادشاه! من گواهي مي‌دهم كه اگر شيخ عباسي در چنين حالتي از دنيا برود، اهل دوزخ خواهد بود.

پادشاه پرسيد: از كجا مي‌داني كه او اهل دوزخ است؟

علوي: زيرا از رسول خدا (ص) روايت شده كه فرمودند: «من مات ولم يعرف امام زمانه مات ميته جاهليه»، هر كس بميرد در حالي كه امام زمان خويش را نشناسد، به مرگ جاهليت مرده است.

اكنون از شيخ بپرسيد كه امام زمان او كيست؟

عباسي: چنين حديثي از رسول خدا روايت نشده است!

پادشاه از وزير پرسيد: آيا اين حديث از رسول خدا (ص) نقل شده است؟

وزير گفت: آري![1]

منبع: مناظرات علمای شیعه و سنی
مترجم: مهدی سرحدی

[1] . مستدرك حاكم نيشابوري، ج8، ص 107، ينابيع الموده، ص 117؛ نفحات اللاهوت و كتب ديگر.


موضوعات: مناظره ها
   شنبه 25 آذر 1396نظر دهید »

مناظره علمای شیعه و سنی در حضور فرزند آلب ارسلان سلجوقی- قسمت بیست و دوم
پادشاه به عباسي گفت: پس چرا تو حقايقي را كه در كتب ما اهل سنت وارد شده، انكار مي‌كني؟

عباسي گفت: از ترس اين كه مبادا عقيده‌ي مردم متزلزل شود و دل‌هاي آنان به شيعيان گرايش پيدا كند!

علوي گفت: در اين صورت، تو از مصاديق اين آيه‌ي شريفه هستي كه مي‌فرمايد: ﴿إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَى مِن بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ أُولَـئِكَ يَلعَنُهُمُ اللّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ﴾[1]

پس لعنت الهي شامل حال تو نيز مي‌گردد! سپس علوي رو به پادشاه كرد و پرسيد: از شيخ عباسي سؤال كنيد كه آيا وظيفه‌ي علما، صيانت كتاب خدا و گفته‌هاي رسول خداست، يا حفظ عقايد مردمي كه از كتاب و سنت منحرف شده‌اند؟!

عباسي گفت: من از عقايد مردم حراست مي‌كنم تا دل‌هاي آنان به سوي شيعيان گرايش پيدا نكند، زيرا شيعيان در دين بدعت مي‌گذارند!

علوي گفت: دركتاب‌هاي معتبر آمده است كه نخستين بدعت‌گذار در دين اسلام، عمر بوده است، چنان كه خود او نيز وقتي مردم را به اقامه‌ي نماز تراويح فرمان داد گفت: «اين چه بدعت نيكويي است!» در حالي كه خدا و رسولش، اقامه‌ي نماز نافله به جماعت تحريم كرده‌اند و بدعت عمر با فرمان خدا و رسول (ص)، تعارض آشكار دارد.

از طرفي، مگر نه اين كه عمر عبارت «حي علي خير العمل» را از نماز حذف و به جاي آن جمله‌ي «الصلاة خير من النوم» را جايگزين كرد؟

و مگر او نبود كه سهم «مؤلفة قلوبهم» را برخلاف فرمان خدا و رسول، حذف نمود؟

و مگر نه اين كه عمر، خالدبن وليد، آن مجرم زناكار را از اجراي حدّ رهانيد و فرمان خدا و رسول مبني بر لزوم اجراي حد بر قاتل و زاني را زير پا نهاد؟ اينها فقط نمونه‌اي از بدعت‌هايي است كه شما اهل سنت، با پيروي از عمر همچنان آنها را ادامه مي‌دهيد. حال بگو ببينم، شما بدعت‌گذار هستيد، يا ما شيعيان؟!

پادشاه از وزير پرسيد: آيا گفته‌هاي علوي درباره‌ي بدعت‌هاي عمر در دين صحت دارد؟

وزير گفت: آري، عده‌اي از علما در كتاب‌هاي خود چنين آورده‌اند![2]

پادشاه پرسيد: پس چگونه است كه ما از كسي كه در دين بدعت نهاده پيروي مي‌كنيم؟

علوي گفت: از همين رو مي‌گويم كه پيروي از چنين كسي حرام و نارواست، زيرا رسول خدا (ص) فرمود: «كل بدعة ضلالة و كل ضلالة في النار» (هر بدعتي موجب گمراهي است و فرجام گمراهي، آتش است)، پس كساني كه با علم و آگاهي، از بدعت‌هاي عمر پيروي كنند، از اهل دوزخ خواهند بود.

منبع: مناظرات علمای شیعه و سنی
مترجم: مهدی سرحدی

[1] سوره بقره. ۱۵۹

[2] . صحيح بخاري، باب صلاة التراويح؛ و الصواعق المحرقه. قسطلاني در كتاب ارشاد الساري في شرح صحيح البخاري، ج5، ص 4، در توضيح سخن عمر كه گفته است «نعمت البدعة هذه» (چه بدعت نيكويي است) چنين مي‌گويد: «عمر از اين جهت آن را بدعت ناميده كه در زمان رسول خدا (ص) و ابوبكر، نماز تماز تراويح مقرر نشده بود!» آري، خليفه‌ي مسلمين اين گونه در دين بدعت مي‌گذارد. همچنين «قوشجي» كه از علماي بزرگ اهل سنت است، گويد: عمر گفت: سه چيز در زمان رسول خدا (ص) رايج بود كه من آنها را تحريم مي‌كنم و هر كه آن را انجام دهد، كيفر مي‌دهم: متعه‌ي نساء، متعه‌ي حج و حي علي خير العمل.

امام مالك در موّطأ خود آورده است: شنيده ام كه مؤذن نزد عمربن خطاب آمد تا او را براي نماز صبح بيدار كند و او را ديد كه خوابيده بود، گفت: «الصلاه خير من النوم»، عمر نيز فرمان داد تا اين عبارت را به اذان صبح بيفزايند.

بايد پرسيد كه عمربن خطاب با چه توجيهي هر آنچه را كه مي‌خواسته به اذان مي‌افزوده يا مي‌كاسته است؟!


موضوعات: مناظره ها
   شنبه 25 آذر 1396نظر دهید »

مناظره علمای شیعه و سنی در حضور فرزند آلب ارسلان سلجوقی- قسمت بیست و یکم
پادشاه گفت: اگر اين گفته‌ها درست باشد، به راستي كه كارهاي عجيبي از آنان سر زده است. حال بگو ببينم، اگر خلافت آن سه نفر باطل و بي‌اعتبار بوده است جانشينان رسول خدا (ص) چه كساني هستند؟

علوي گفت: رسول خدا (ص) به فرمان الهي خلفاي پس از خود را تعيين نموده و در حديثي كه از ايشان آمده است، فرموده‌اند: «خلفاي پس از من دوازده نفر هستند، به عدد نقباي بني اسرائيل؛ و همه‌ي آنان از قريش هستند».[1]

پادشاه از وزير پرسيد: آيا درست است كه رسول خدا (ص) چنين فرموده‌اند؟

وزير گفت: آري

پادشاه گفت: آن دوازده نفر چه كساني هستند؟

عباسي گفت: چهار نفر از آنان شناخته شده و معروف هستند، يعني ابوبكر، عمر، عثمان و علي.

پادشاه گفت: بقيه چطور؟

عباسي گفت: علما در تعيين بقيه‌ي آنها اختلاف نظر دارند[2].

پادشاه گفت: آنان را نام ببر!

شيخ عباسي ساكت ماند و هيچ نگفت.

علوي گفت: اي پادشاه! اكنون اسامي آنان را چنان كه در كتب اهل سنت آمده برايت باز مي‌گويم. آنان عبارتند از علي، حسن، حسين، علي، محمد جعفر، موسي، علي، محمد، علي، حسن و مهدي (عليهم الصلاة و السلام).[3]

شيخ عباسي گفت: جناب پادشاه! شيعيان عقيده دارند كه امام آنان، مهدي، از سال 255 هـ. تا كنون زنده است. آيا چنين امري معقول است؟ آنان معتقدند كه او در آخرالزمان ظهور مي‌كند و زمين را كه از ظلم و جور آكنده است، پر از عدل و داد مي‌كند.

پادشاه خطاب به علوي گفت: آيا شما چنين عقيده‌اي داريد؟

علوي گفت: آري، زيرا رسول خدا (ص) چنين فرموده و راويان سني و شيعه آن را ذكر كرده‌اند.

پادشاه گفت: چگونه ممكن است كه انسان چنين مدت زمان طولاني زنده بماند؟

علوي پاسخ داد: خداوند در قرآن كريم درباره‌ي نوح (ع) مي‌فرمايد: ﴿فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِينَ عَامًا﴾[4] آيا خداوند از اين كه كسي را اين اندازه زنده نگاه دارد، ناتوان است؟! مگر نه اين كه مرگ و زندگي در دست خداست و او بر همه كار تواناست؟ از طرفي، پيامبر خدا (ص) كه راستگو و مورد تاييد الهي بوده، چنين فرموده است.

پادشاه از وزير پرسيد: آيا چنان كه علوي مي‌گويد، رسول خدا (ص) درباره‌ي ظهور مهدي خبر داده است؟

وزير گفت: آري، در برخي كتاب‌ها چنين آمده است.[5]

منبع: مناظرات علمای شیعه و سنی

مترجم: مهدی سرحدی

[1] . از رسول خدا (ص) روايت شده كه فرمود: «امور مردم به سامان خواهد بود، تا زماني كه دوازده نفر بر آنان ولايت داشته باشند». در حديث ديگري «دوازده خليفه» ذكر شده است. در روايت ديگري نيز آمده است: اسلام عزيز خواهد بود تا زماني كه دوازده خليفه باشند. (صحيح مسلم، كتاب الاماره)

[2] . فقهاي اهل سنت از تعيين دوازده امامي كه در احاديث به آنها اشاره شده، ناتوان مانده‌اند و تنها بر چهار نفر آنان اتفاق نظر دارند كه به زعم آنان، ابوبكر و عمر و عثمان و علي (ع) هستند، اما در تعيين هشت نفر ديگر اختلاف بسيار دارند.

صدرالدين حنفي گفته است: آن دوازده نفر عبارتند از خلفاي اربعه، معاويه و فرزندش يزيد، عبدالملك مروان و چهار پسرش كه عمر بن عبدالعزيز هم در ميان آنان بوده است. (شرح عقايد طحاويه)

سيوطي گويد: آنان عبارتند از خلفاي اربعه، حسن، معاويه، ابن زبير و عمربن عبدالعزيز. اينها هشت نفر مي‌شوند و مي‌توان مهتدي عباسي را نيز به آنان اضافه كرد … (مقدمه تاريخ الخلفاء)

ابن جوزي گويد: در اين باره بسيار بحث و جستجو كرده و احتمالات مختلف را در نظر آورده ام، اما معناي اصلي روايت را درنيافتم …(كشف المشكل)

ابن حجر عقلاني و قاضي عياض و ديگران نيز چنين گفته‌اند. (فتح الباري، ج 13، ص 181)  چنين به نظر مي‌رسد كه اهل سنت، حديث خلفاي دوازده‌گانه را كاملا سياسي و مطابق با رويدادهايي كه اتفاق افتاده است، تعبير مي‌كنند، در حالي كه عقلا امكان ندارد پيامبر خدا كساني مانند معاويه و يزيد و حكام بني اميه و بني عباس را كه فاسد و فاسق و خونريز بودند، خليفه‌ي خود بداند. (ر.ك: السيف و السياسه، دفاع عن الرسول و موسوعه آل البيت، نوشته صالح الورداني)

[3] . در كتب اهل سنت بيست روايت وارد شده كه در متن آنها، نام دوازده امام شيعه ذكر گرديده است، از آن جمله: فرائدالسمطين، ج4, تذكره ابن جوزي، ص 378؛ ينابيع الموده، ص 442؛ اربعين، تاليف ابومحمدبن ابي فوارس؛ مقتل الحسين، تاليف ابومؤيد؛ منهاج الفاضلين، ص 239؛ دررالسمطين و …

ر.ك: تاريخ ائمه اهل بيت در مروج الذهب مسعودي؛ تاريخ يعقوبي؛ البدايه و النهايه؛ طبقات ابن سعد؛ وفيات الاعيان ابن خلكان؛ و نيز موسوعه آل البيت، تاليف صالح الورداني.

[4]  (نوح) نهصد و پنجاه سال در ميان قوم خود زندگي كرد. عنكبوت، 14.

[5] .


موضوعات: مناظره ها
   شنبه 25 آذر 1396نظر دهید »

1 ... 6 7 8 ...9 ... 11 ...13 ...14 15 16 ... 31

آخرین نظرات
  • صهباء  در خیلی با نمک
  •  در صحیح مسلم را بیشتر بشناسیم
حقانیت شیعه