نمونه ششم : حضرت موسى سيلى بر صورت عزرائيل مى نوازد:

قريب به اين اسطوره، قضيّه اى است كه ابوهريره نقل مى كند كه حضرت موسى هنگام قبض روح، چنان سيلى به صورت عزرائيل نواخت كه چشم او از حدقه بيرون پريد، و او به خداوند از دست حضرت موسى شكايت نمود وگفت: اگر موسى مورد عنايت تو نبود، من هم با وى به سختى برخورد مى كردم.
عن أبي هريرة، قال: أرسل ملك الموت إلى موسى (عليه السلام) فلمّا جاءه صكّه ففقأ عينه، فرجع إلى ربّه فقال أرسلتني إلى عبد لا يريد الموت، قال: فردّ اللّه إليه عينه.

صحيح مسلم، ج 7، ص100، كتاب الفضائل باب فضائل موسى

نمونه هفتم : خداوند اسمان و زمین را در هفت روز افرید !!!
صحیح مسلم ج 8 ص 127
اما قران میگوید در سته ایام ( شش روز ) اعراف / 54
خوب برادران اهل سنت کدامیک را باور میکنند ؟ حرف قران یا مسلم را ؟

در پناه حق
میثم


موضوعات: صحیح مسلم
   سه شنبه 30 آبان 1396نظر دهید »

نمونه پنجم : تخفیف دادن نماز 50 رکعتی به 5 رکعت

پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم در شب معراج وقتي به آسمانها سير داده شد، دستور يافت كه امّت او بايد در هر شبانه روز 50 نماز بخوانند. چون ازنزد خدا برگشت (!) در راه به حضرت موسي عليه السلام برخورد (البتّه توجّه داشته باشيد كه حضرتش هنگام معراج، در سر راه خود با تني چند از انبياء الهي برخورد داشت، حال چه شد كه هنگام برگشت فقط با حضرت موسي عليه السلام برخورد ميكند، نميدانيم!) موسي عليهالسلام پرسيد: چه آوردي؟ فرمود: دستور 50 نماز. گفت: من قوم خود را تجربه كردم و ميدانم امّت تو طاقت ندارند آن را به جا بياورند برگرد به سوي خدا و از او تخفيف بگير. (گوئيا قوم يهود نيز نمازشان مثل نماز مسلمانان بود!) حضرت برگشت و عرضه داشت كه خدايا! امّت من طاقت ندارند، تخفيف بده. (يعني او از ابتدا نميدانست كه امّتش طاقت ندارند و چون حضرت موسي عليهالسلام تذكّر داد آنگاه دانست كه امّتش نميتوانند 50 نماز بخوانند و همينطور تا 5 نماز!) خداوند 5 نماز از آن كم كرد. برگشت و چون نزد حضرت موسي عليه السلام رسيد (عجيب است هيچيك از پيامبران از او نپرسيدند كه چرا دوباره ـ و چندباره ـ برگشتي ! گوئيا در برگشت، هر يك به جايي ديگر رفته بودند و فقط حضرت موسي عليه السلام سر جای خود بود!) پرسيد: چه آوردي؟ حضرت جواب داد كه 5 نماز تخفيف داده شد. او همان مطلب گذشته را تكرار كرد و اين رفت و آمد آنقدر تكرار شد (يعني هر بار 5 نماز كم شد) تا به 5 نماز رسيد. موسي عليه السلام گفت: من قوم خود را آزمودم و ميدانم امّت تو طاقت ندارند. زيرا آنها ضعيفترند. برگرد و تخفيف بگير. حضرت فرمود: ديگر خجالت ميكشم از بس رفتم و آمدم (لابد خسته شد!) ـ و در بعض روايات حضرت رفت و ا ز خدا به همان صورت درخواست كرد ولي خدا قبول نكرد.

صحيح مسلم، ج 1، ص 51 ـ 145، كتاب الايمان، باب 74، ح 259 و 263 و 264.


موضوعات: صحیح مسلم
   سه شنبه 30 آبان 1396نظر دهید »

نمونه چهارم : فرود آمدن خداوند از عرش به زمين:

عن أبي هريرة عن رسول اللّه صلّى اللّه عليه وسلّم قال: ينزِل اللّه إلى السماء الدنيا كلّ ليلة حين يمضي ثلث الليل الأوّل; فيقول: أنا الملك، أنا الملك، من ذا الذي يدعوني فأستجيب له، من ذا الذي يسألني فأعطيه، من ذا الذي يستغفرني فأغفر له، فلا يزال كذلك حتى يضيء الفجر.
خداوند هر شب در بخش پايانى شب، به آسمان زمين فرود مى آيد و تا طلوع فجر ندا مى كند: چه كسى است كه مرا بخواند و از من چيزى بخواهد و طلب بخشش كند، تا خواسته هاى وى را بر آورده نمايم.
صحيح مسلم، ج 2، ص175


موضوعات: صحیح مسلم
   سه شنبه 30 آبان 1396نظر دهید »

مونه دوم : ام حرام، همسر عبادةبن صامت بود و رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي رفت منزل او و ام حرام غذا درست مي كرد و رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي خورد، يك روزي رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) سر خود را گذاشتند روي زانوي ام حرام و او سر رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را تفتيش مي كرد و شپش هاي سر او را جدا مي كرد.
صحيح مسلم، ج6، ص49
حال پیامبر در خانه یک نامحرم چه کار میکند دلیلش چیست ؟ سر خود را گذاشتند روي زانوي یک نامحرم ایا اشکال !!! ندارد ؟ در سرش شپش است جستجو میکند ؟ مگر نه اینکه پیامبر فرمود نظافت نشانه ایمان است.ایا خلق عظیم یا اسوه حسنه برادران اهل سنت همچین فردی میباشد ؟

نمونه سوم : آقاي عبدالله بن عمر مي گويد:
إرتقيت يوما علي ظهر بيت لنا، فرأيت رسول الله علي لبنتين مستقبلا بيت المقدس لحاجته.
ما همسايه رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) بوديم و يك روز رفتم پشت بام و خانه هاي همسايه ها را نگاه مي كردم و خانه رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) را ديد مي زدم، ديدم رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) دو خشت آجر گذاشته و رو به بيت المقدس دارد قضاي حاجت مي كند.
صحيح مسلم، ج1، ص185
حالا چرا یک صحابه بالای پشت بامها را دید میزد بماند .


موضوعات: صحیح مسلم
   سه شنبه 30 آبان 1396نظر دهید »

مونه اول : در كتاب صحيح مسلم و بخاري كه مي فرمائيد أصح الكتب بعد از قرآن است، نقل مي كند از قول عايشه كه:
كان رسول الله (صلي الله عليه و سلم) مضطجعا في بيتي كاشفا عن فخذيه أو ساقيه، فستأذن ابوبكر، فأذن له و هو علي تلك الحال؛ فتحدث ثم استأذن عمر، فأذن له و هو كذلك؛ فتحدث ثم استأذن عثمان، فجلس رسول الله (صلي الله عليه و سلم) و سوي ثيابه؛ قال محمد و لا أقول ذلك في يوم واحد فتحدث؛ فلما خرج، قالت عايشة: يا رسول الله! دخل أبوبكر، فلم تهتش له و لم تباله؛ ثم دخل عمر، فلم تهتش له و لم تباله؛ ثم دخل عثمان، فجلست و سويت ثيابك؛ فقال الا استحيى من رجل تستحي منه الملائكة.

رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) آن روز كه نوبت من بود، در خانه خوابيده بود، بطوري كه ران حضرت كاملا نمايان بود؛ آقاي ابوبكر آمد و گفت يا رسول الله اجازه داخل شدن مي دهيد و رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) اجازه داد، و ران رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) هم همينطور باز بود؛ با او صحبت كرد و بعد آقاي عمر اجازه ورود خواست و رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) اجازه داد و رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) در همان حال بود؛ با او هم صحبت كرد و در اين هنگام جناب عثمان هم آمد و رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) تا عثمان را ديد، بلند شد و نشست و لباسش را درست كرد و رانهايش را پنهان كرد؛ سپس آنها با هم صحبت داشتند و بعد رفتند؛ از رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) پرسيدم كه وقتي ابوبكر داخل شد، عكس العمل و اهميتي نشان ندادي و رانهايت همانطور بود؛ بعد از آن عمر آمد و باز هم اهميتي ندادي؛ اما چرا وقتي عثمان آمد، بلند شدي و نشستي و لباس هايت را روي رانت كشيدي؟ رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) گفت: عايشه! آيا خجالت نكشم از مردي كه ملائكه از او خجالت مي كشند؟!
صحيح مسلم، ج7، ص117، ح6103

حالا چرا پیامبر از پدر عایشه ، خلیفه اول خجالت نمیکشد نمدانیم یا از جناب عمر هم همین طور ؛ ولی از عثمان خجالت میکشد.


موضوعات: صحیح مسلم
   سه شنبه 30 آبان 1396نظر دهید »

1 2

آخرین نظرات
  • صهباء  در خیلی با نمک
  •  در صحیح مسلم را بیشتر بشناسیم
حقانیت شیعه