فرقه نجات یافته کیست ؟
من آنچه شرط بلاغ است با تو مي‌گويم

تو خواه از سخنم پند گير، خواه ملال

سلام

یکی از پیش بینی های مهم رسول خدا این بود که امتش پس از او به هفتاد و سه فرقه تبدیل خواهند شد و هر فرقه خود را حق و دیگران را باطل میداند ، و همه انها در اتش میباشند الا یک فرقه .در اینجا در صحت و صغم حدیث هیچ کس نمیتواند تشکیک کند.مثلا یوسف قرضاوی هم اهل سنت را جز این فرقه میداند و میگوید چون تعدادشان بیشتر است پس انها همان فرقه نجات یافته هستند ! البته اقای قرضاوی نمیگوید کدامیک از فرق گوناگون اهل سنت شامل این حدیث میشود.(شاید احتمالا برای حفظ اتحاد است ! )

گفتم که در صحت این حدیث جای هیچ شک و شبهه ای نیست ، و پیامبر مکرر هشدار داده است : مثلا

من، فرداي قيامت در كنار حوض مي آيم و تعدادي از صحابه مي خواهند نزد من بيايند، ولي آنها را از طرف حوض بر مي گردانند به سوي ديگر. گفتم: اينها را كجا مي بريد؟ مي‌گويند: به خدا قسم! اينها را به سمت آتش جهنم مي بريم. عرضه مي كنم: مگر اينها چه كار كرده اند؟ خطاب مي آيد: درست است كه اصحاب تو هستند، ولي بعد از تو مرتد شدند و بدعت‌ها گذاشتند و به دوران جاهليت برگشتند. سپس گروه ديگري را اينگونه به سمت آتش مي برند و … ، و از اينها هيچكس از آتش نجات پيدا نمي كند، مگر به اندازه هَمَل نعم. (چهارپايان بازيگوشي كه معمولا از گله جدا مي شوند و مشغول بازيگوشي هستند و سرگردان مي‌شوند و اين نشان قِلَّتْ و كمي تعداد آنهاست)

صحيح بخاري، ج7، ص208، ح6587، كتاب الرقاق

در روايت ديگر آمده كه:

ليردن على أقوام أعرفهم و يعرفوني ثم يحال بيني و بينهم

… من آنها را مي شناسم و آنها هم مرا مي شناسند و آنها را به جهنم مي برند.

صحيح بخاري، ج7، ص208

البته در اینجا انسانهایی هم مانند عثمان خمیس پیدا میشوند که فکر میکنند این شاید زیر سوال برنده عدالت صحابه باشد ، و برای همین است که در توجیه این حدیث اسمان و زمین را به هم میدوزند.در اینجا یاد ضرب المثلی افتادم که میگوید توجیه کار انسانهای احمق است ، هرچند به احمقها توهین شود.

خوب در اینجا پیامبر خصوصیت فرقه نجات یافته را کاملا بیان کرده است ، که در ادامه اورده میشود.البته طرفداران فرقه های مختلف بعضی وقتها خواب نما شده اند و چیزهایی اورده اند ، که همگی باطل میباشند .برای نمونه

   پنجشنبه 5 بهمن 1396نظر دهید »

ابوحنیفه :

درباره ابوحنيفه، روايات زيادي درست كرده‌اند كه از جمله آنها اين است كه آقاي خطيب بغدادي در تاريخ بغداد، ج13، ص336 نقل مي‌كند:

نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:

يكون في أمتي رجل اسمه النعمان و كنيته أبو حنيفة، هو سراج أمتي، هو سراج أمتي، هو سراج أمتي.

در امت من، مردي خواهد آمد به نام نعمان و كنيه او ابو حنيفه است. او چشم و چراغ امت من است.

جالب اينكه وقتي خطيب بغدادي اين حديث را با ذكر سند از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل مي‌كند، مي‌گويد:

هو حديث موضوع.

اين حديث، جعلي و ساختگي است.

همچنين آقاي سيوطي در كتاب اللآلي المصنوعة في الأحاديث الموضوعة، ج1، ص457 اين روايت را از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل مي‌كند و مي‌گويد: روايت جعلي است.

آقاي شوكاني در كتاب الفوائد المجموعة، ص420 مي‌گويد:

هو موضوع و في إسناده وضاعان: مأمون بن أحمد السلمي و أحمد بن عبد الله الجويباري

اين حديث جعلي است و دو نفر از جاعلين و حديث سازان به نام مأمون بن أحمد السلمي و أحمد بن عبد الله الجويباري در سند اين حديث هستند.

روايت ديگري را از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل مي‌كنند كه مي‌فرمايد:

سيأتي من بعدي رجل يقال له: النعمان ابن ثابت و يكنى أبا حنيفة، ليحيين دين الله و سنتي على يده.

در آينده، در أمت من، مردي خواهد آمد كه اسمش نعمان و كنيه اش ابو حنيفه است. دين خدا و سنت من به دست او إحياء و زنده خواهد شد.

آقاي خطيب بغدادي در رابطه با اين حديث مي‌گويد:

باطل موضوع، محمد بن يزيد متروك الحديث و سليمان و شيخه مجهولان و أبان يرمى بالكذب.

هم باطل است و هم جعلي. در سندش محمد بن يزيد‌است كه متروك الحديث است و سليمان و استادش مجهول هستند و أبان هم متهم به دروغگويي است.

اللآلي المصنوعة في الأحاديث الموضوعة للسيوطي، ج1، ص458

آقاي سيوطي روايتي را از أنس نقل مي‌كند:

يكون في أمتي رجل يقال له النعمان، يكنى أبا حنيفة، يجدد الله له سنتي على يديه.

از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) شنيدم كه مي‌فرمود:

در آينده، مردي در أمت من خواهد آمد كه به او نعمان مي گويند و كنيه اش ابوحنيفه است و خداوند، سنت و شريعت من را به دست او تجديد مي كند.

الكامل في ضعفاء الرجال لأبن عدي، ج1، ص178

آقاي سيوطي مي‌گويد:

موضوع، آفته الجويباري.

حديث جعلي است و مشكل آن از ناحيه آقاي جويباري است.

اللآلي المصنوعة في الأحاديث الموضوعة للسيوطي، ج1، ص458

آقاي ملا علي قاري، حكم به جعلي بودن اين روايات دارد.

الأسرار المرفوعة في الأخبار الموضوعة، ص455

جالب اينكه مطلبي را آقاي خطيب بغدادي نقل مي‌كند و ديگران هم اين مطلب را نقل مي‌كنند و از طريق اينترنت و نرم افزارهاي مربوط، مي توان جستجو كرد و در كتابي كه عبد الله پسر احمد بن حنبل به نام السنة نوشته، آمده است كه ابو حنيفه مي‌گويد:

لو أدركني النبي و أدركته لأخذ بكثير من قولي و هل الدين إلا الرأي الحسن.

اگر من پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را درك مي كردم و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) زمان مرا درك مي كرد، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بسياري از گفتار و سخنان مرا قبول مي كرد و ملاك شريعت قرار مي داد. آيا دين، جز رأي و قياس است؟

تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج13، ص390 - الكامل لابن عدي، ج7، ص8

   پنجشنبه 5 بهمن 1396نظر دهید »

اقای مالک :

ذهبی در سير اعلام النبلاء، ج8، ص78 نقل مي‌كند از يكي از بزرگان به نام عبد العزيز كه مي‌گويد:

عن عبد العزيز الدراوردي، قال: دخلت مسجد النبي صلى الله عليه و سلم، فوافيته يخطب، إذا أقبل مالك، فلما أبصره النبي صلى الله عليه و سلم، قال: إلي إلي، فأقبل حتى دنا منه، فسل صلى الله عليه و سلم خاتمه من خنصره، فوضعه في خنصر مالك.

در عالم رؤيا ديدم كه وارد مسجد نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) شدم. نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در بالاي منبر مشغول خطبه خواندن بود و آقاي مالك بن أنس وارد شد. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) وقتي مالك را ديد، به او گفت نزديك من بيا. وقتي مالك نزديك پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) شد، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) انگشتر خود را از انگشتر كوچك خود بيرون آورد و در انگشت كوچك آقاي مالك قرار داد.

اين را به عنوان فضيلت گرانسنگي براي آقاي مالك نقل مي‌کنند.

همچنين از محمد بن رمح نقل مي‌كند:

رأيت النبي صلى الله عليه و آله و سلم فيما يرى النائم فقلت: يا رسول الله! فقد اختلف علينا مالك و الليث، فأيهما أعلم؟ فقال: مالك ورث حدي، معناه أي علمي.

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را در خواب ديدم و گفتم: گاهي بين آقاي مالك و ليث، اختلاف مي‌شود، كداميك از اين دو عالم‌تر هستند؟ آنكه علم مرا به ارث برده است، مالك است.

حلية الاولياء لأبو نعيم، ج6، ص317

همچنين از عبد الله، مولاي ليثيين نقل مي‌كند:

رأيت رسول الله صلى الله عليه و سلم في المسجد قاعدا و الناس حوله و مالك قائم بين يديه و بين يدي رسول الله صلى الله عليه و سلم مسك و هو يأخذ منه قبضة قبضة فيدفعها إلى مالك و مالك ينشرها على الناس. قال مطرف: فأولت ذلك العلم و اتباع السنة.

در خواب پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را در مسجد ديدم و مردم دور او بودند و آقاي مالك نزد ايشان ايستاده است و نزد پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، مشك است و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مُشت مُشت از آن بر مي‌دارد و به مالك مي‌دهد و مالك هم در ميان مردم پخش مي‌كند. آقاي مطرف مي‌گويد: اين نشانه اين است كه آقاي مالك، سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را فرا گرفته و در ميان مردم منتشر مي‌كند

   پنجشنبه 5 بهمن 1396نظر دهید »

اقای شافعی :

آقاي محمد بن حسن بلخي مي‌گويد:

نبي مکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را در خواب ديدم و عرض كردم: يا رسول الله! نظرت درباره ابو حنيفه و شافعي و مالك چيست؟ پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: تنها كسي كه گفتار مرا تأئيد مي‌كند و بر خلاف اهل بدعت اقدام كرده، آقاي محمد بن ادريس شافعي است.

سير اعلام النبلاء للذهبي، ج10، ص43 - حلية الأولياء لأبو نعيم، ج9، ص100

همچنين نقل مي‌كنند از حسن بن احمد ترمذي حافظ كه مي‌گويد:

پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را در خواب ديدم و از اختلافات ميان امت اسلامي پرسيدم. ايشان فرمود:

و أما الشافعي فمني و إلي.

شافعي از من است و تمام كارهايش به سوي من است.

و در روايت ديگري فرمود:

أحيا سنتي.

آقاي شافعي، سنت مرا احياء نمود.

آداب الشافعي، ص133 - حلية الأولياء لأبو نعيم، ج9،‌ص125 - تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج4، ص453 - تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج51، ص424 - سير اعلام النبلاء للذهبي، ج10، ص44

همچنين آقاي خطيب بغدادي از مزني نقل مي‌کند:

پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را در خواب ديدند و حضرت فرمودند:

فقال لي من أراد محبتي و سنتي، فعليه بمحمد بن إدريس الشافعي المطلبي فإنه مني و أنا منه.

هر كس محبت و سنت مرا جويا است، برود به سراغ آقاي محمد بن ادريس شافعي و او از من است و من هم از او هستم.

تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج2، ص67 - تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج51، ص424 - تهذيب الكمال للمزي، ج24، ص375

   پنجشنبه 5 بهمن 1396نظر دهید »

اقای احمد حنبل :

در كتاب البداية و النهاية إبن كثير، ج10، ص357 از يحيي بن ايوب مقدسي نقل مي‌کند:

پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را در خواب ديدم كه او خوابيده است و احمد بن حنبل، بادبزني در دست دارد و با آن، بدن نبي مکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را خنك مي‌كند. ما هم توجيه كرديم كه احمد بن حنبل در دفاع از شريعت پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، قيام خواهد كرد.

همچنين آقاي احمد بن حنبل در مسند، ج2، ص181 مي‌گويد:

نبي مکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد و ديد صحابه در رابطه با مسائل قرآني با هم بحث مي‌كنند و اختلاف دارند. پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آنها را مذمت كرد و فرمود: در اين اختلافات وارد نشويد و اگر اختلافي پيش آمد:

فردوه إلي عالمه.

آن را به عالم واگذار كنيد.

و مراد پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) از اين عالم، احمد بن حنبل بوده است.

آقاي ذهبي در كتاب سير اعلام النبلاء، ج11، ص202 از بشر بن حارث نقل مي‌کند:

قام أحمد مقام الأنبياء.

احمد بن حنبل به جايگاه انبياء رسيده بود.

   پنجشنبه 5 بهمن 1396نظر دهید »

1 3

آخرین نظرات
  • صهباء  در خیلی با نمک
  •  در صحیح مسلم را بیشتر بشناسیم
حقانیت شیعه