« خیلی بانمک از دست ندینااااا | مناظره قسمت 23 » |
مناظره علمای شیعه و سنی در حضور فرزند آلب ارسلان سلجوقی- قسمت بیست و چهارم
پادشاه با خشم گفت: اي عباسي! من تو را ثقه و مورد اعتماد ميدانستم، اما اكنون دريافتم كه دروغگو هستي!
عباي گفت: من امام زمان خويش را ميشناسم!
علوي: او كيست؟
عباسي: جناب پادشاه!
علوي: اي پادشاه! بدان كه عباسي دروغ ميگويد و تنها از سر چاپلوسي و تملق چنين اظهار ميدارد.
پادشاه گفت: آري، ميدانم كه او دروغ ميگويد. من خود بهتر ميدانم كه صلاحيت ندارم كه امام زمان مردم باشم، زيرا چيزي از امور دين نميدانم و بيشتر وقتم را به شكار و امور كشوري مشغول هستم!
سپس پادشاه از علوي پرسيد: اي علوي! امام زمان تو كيست؟
علوي پاسخ داد: به عقيدهي من، امام زمان حضرت مهدي (ع) است و چنان كه در حديث رسول خدا (ص) آمده است، هر كه او را بشناسد، همچون مسلمانان از دنيا خواهد رفت و هر كه او را نشناسد، به مرگ جاهليت ميميرد و همراه با اهل جاهليت، در دوزخ خواهد بود!
ناگهان خطوط چهرهي پادشاه از هم باز شد، آثار شادماني و سرور بر چهرهاش هويدا گشت و رو به حاضران گفت: اي اهل مجلس! بدانيد كه من با شنيدن اين گفتگوها كه سه روز ادامه داشت، اطمينان و يقين پيدا كردم كه همهي گفتهها و عقايد شيعيان بر حق است و مذهب اهل سنت، نادرست و بيپايه است. من از جمله افرادي هستم كه اگر حق بر آنان آشكار شود، بدان گردن مينهند و از آن جا كه نميخواهم در دنيا از پيروان باطل و در آخرت از اهل دوزخ باشم، در حضور شما اعلام ميكنم كه به مذهب تشيع گراييدهام و از ميان شما هر كه ميخواهد به بركت هدايت خداوند، تشيع را بپذيرد و خود را از تاريكي باطل به نور حق برساند!
وزير، خواجه نظام الملك نيز گفت: من نيز ميدانستم كه حق با شيعيان است و از زمان تحصيل دريافته بودم كه تنها مذهب صحيح و برحق، مذهب تشيع است. لذا من نيز شيعه شدن خود را اعلام ميدارم.
بدين ترتيب بسياري از علما، وزرا و فرماندهان حاضر در مجلس كه حدود هفتاد نفر بودند، به مذهب تشيع گراييدند. خبر شيعه شدن پادشاه و خواجه نظام الملك و وزيران و فرماندهان، در همهي شهرها منتشر شد و بسياري از مردم شيعه شدند. خواجه نظام الملك (پدر همسرم) فرمان داد كه در مدرسهي نظاميهي بغداد، اصول و فقه مذهب تشيع تدريس شود.
اما برخي از علماي اهل سنت، به مصداق آيهي شريفه ﴿فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً﴾ (دلهاي آنان همچون سنگ، بلكه از آن نيز سختتر است)، بر عقايد بيپايهي خود اصرار ورزيدند و بر مذهب پيشين باقي ماندند. آنان عليه ملك شاه و خواجه نظام الملك توطئهچيني كردند و خواجه را كه مغز متفكر حكومت بود، مورد حمله قرار دادند و سرانجام در 12 رمضان 458 هـ. دست ناپاكي به تحريك همان معاندان سني مذهب از آستين بيرون آمد و خواجه را شهيد كرد. مدتي بعد نيز ملك شاه را ترور كردند.
آن دو در راه خدا و به خاطر ايمان و حقيقت كشته شدند. گوارا باد اين افتخار بر آنان و بر تمامي كساني كه در راه خداوند و در مسير حق و حقيقت جان ميدهند.
من نيز در آن جلسهي مناظره حاضر بودم و تمامي وقايع جلسات را به نگارش درآوردم و پس از حذف اضافات، مناظره را در اين نوشته خلاصه كردم. والحمدلله وحده و الصلاة علي محمد و آله الاطياب واصحابه الانجاب.
محل نگارش: مدرسه نظاميه بغداد - مقاتل بن عطيه
فرم در حال بارگذاری ...