« مناظره قسمت 15 | خیلی بانمک،از دستش ندینااااااااا » |
مناظره علمای شیعه و سنی در حضور فرزند آلب ارسلان سلجوقی- قسمت چهاردهم
پادشاه گفت: راستش را بخواهيد، من نيز حكم متعه را خوش ندارم!
علوي: آيا قبول داري كه متعه يكي از احكام اسلام است؟
پادشاه: نه، قبول ندارم.
علوي: پس معناي آيهي ﴿فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ﴾ و مفهوم كلام عمر كه گفت: «متعتان كانتا علي محمد رسول الله و انا احرمهما و اعاقب عليهما» چيست؟
آيا همين سخن عمر نشانگر آن نيست كه متعهي زنان در زمان رسول خدا (ص) و در زمان ابوبكر و بخشي از دوران خلافت عمر، مورد پذيرش قرار داشته و سپس عمر آن را تحريم كرده است؟ به علاوه، دلايل بسياري در حلال بودن آن وجود دارد، چنان كه عمر، خود نيز متعه انجام داده بود و عبدالله بن زبير از متعه متولد شده بود.
پادشاه به وزير گفت: نظر تو چيست، اي وزير؟
خواجه نظام الملك گفت: دلايل علوي صحيح و درست است، اما از آنجا كه عمر آن را تحريم كرده، بايد بپذيريم .
علوي: آيا پيروي از خدا و رسول مهمتر است يا تبعيت از عمر؟ مگر اين آيه را نخواندهاي كه ميفرمايد: ﴿ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ﴾ و يا ﴿أَطِيعُوا الرَّسُولَ﴾ و ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾ و در حديث مشهور نيز آمده است: «حلالُ محمدٍ حلالٌ الي يومِ القيامة و حرامُ محمدٍ حرامٌ الي يومِ القيامة» .
پادشاه گفت: من تمامي احكام اسلام را قبول دارم، اما علت حلال بودن متعه را نميفهمم.
آيا كسي حاضر ميشود دختر يا خواهرش را به مردي بدهد تا مدتي از او بهره گيرد؟ آيا اين عمل ناپسند نيست؟
علوي: اي پادشاه! آيا كسي حاضر است دختر يا خواهرش را به عقد دائم مردي درآورد در حالي كه ميداند آن مرد ، پس از مدتي او را طلاق خواهد داد؟
پادشاه: نه.. گمان نميكنم..
علوي: اما اهل سنت، چنين عقد دائمي را و طلاق پس از آن را صحيح ميدانند، در حالي كه تفاوت متعه با عقد دائم آن است كه متعه با پايان مدت آن، پايان مييابد و عقد دائم با طلاق منقطع ميگردد. پس حكم متعه، صحيح است زيرا يكي از نيازهاي انسان را برطرف ميكند، چنان كه عقد دائمي هم كه با طلاق قابل فسخ است، براي برطرف كردن نياز انسان مقرر گشته است.
از طرفي، زنان بيوه كه شوهران خود را از دست دادهاند و كسي آنان را به عقد دائم در نميآورد، آيا متعه راهي مناسب براي حفظ آنان از گناه وفساد نيست؟ ضمن آن كه از اين طريق، مالي هم به دست ميآورند تا زندگي شان را بگذرانند..
همچنين در مورد جوانان و مرداني كه بنا بر شرايطي، امكان ازدواج دائم را ندارند، آيا متعه تنها راه مناسب براي دور كردن آنان از گناه و فساد نيست؟
اي پادشاه! به عقيده من تمامي گناهاني كه در مورد مسائل جنسي روي ميدهد، عمر در گناه آن شريك است، زيرا عمر بود كه مردم را از متعه منع كرد و در تاريخ آمده است كه پس از تحريم متعه از سوي عمر، زنا در ميان مردم زياد شد.
اما در مورد اين كه شما ميگوييد: «من خوش ندارم..»، بايد بگويم كه اسلام كسي را به اين كار وادار نكرده است، چنان كه كسي را مجبور نميكند كه دخترش را به عقد دائم كسي درآورد، در حالي كه ميداند مدتي بعد، او را طلاق خواهد داد. به علاوه، موافقت يا مخالفت مردم با احكام الهي، تأثيري در حلال يا حرام بودن آن ندارد و حكم الهي با نظر مردم دگرگون نميشود!
پادشاه رو به وزير كرد و گفت: استدلال علوي در مورد متعه، قوي و غير قابل انكار است!
وزير گفت: هر چه باشد علما از نظر عمر پيروي كردهاند.
علوي: اولاً، تمامي علما چنين نكردهاند و تنها علماي اهل سنت آن را پذيرفتهاند.
ثانياً، آيا پيروي حكم خدا و رسول (ص) اولويت دارد، يا تبعيت از عمر؟
ثالثاً، علماي اهل سنت خودشان نيز حكم و فرمان عمر را نقض كرده وبا آن مخالفت نمودهاند!
وزير پرسيد: چگونه؟
علوي پاسخ داد: زيرا عمر هم متعهي حج را تحريم كرده بود و هم متعهي زنان را، اگر حكم عمر صحيح بوده، چرا علماي شما متعهي حج را تحريم نكرده و با عمر مخالفت نمودهاند؟ چرا با وجود تحريم آن از سوي عمر، متعهي حج را صحيح ميدانيد؟ و اگر حكم عمر نادرست بوده است، چرا نظر او را در مورد تحريم متعهي زنان پذيرفته و به آن عمل كردهايد؟[1]مناظره علمای شیعه و سنی در حضور فرزند آلب ارسلان سلجوقی- قسمت چهاردهم
پادشاه گفت: راستش را بخواهيد، من نيز حكم متعه را خوش ندارم!
علوي: آيا قبول داري كه متعه يكي از احكام اسلام است؟
پادشاه: نه، قبول ندارم.
علوي: پس معناي آيهي ﴿فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ﴾ و مفهوم كلام عمر كه گفت: «متعتان كانتا علي محمد رسول الله و انا احرمهما و اعاقب عليهما» چيست؟
آيا همين سخن عمر نشانگر آن نيست كه متعهي زنان در زمان رسول خدا (ص) و در زمان ابوبكر و بخشي از دوران خلافت عمر، مورد پذيرش قرار داشته و سپس عمر آن را تحريم كرده است؟ به علاوه، دلايل بسياري در حلال بودن آن وجود دارد، چنان كه عمر، خود نيز متعه انجام داده بود و عبدالله بن زبير از متعه متولد شده بود.
پادشاه به وزير گفت: نظر تو چيست، اي وزير؟
خواجه نظام الملك گفت: دلايل علوي صحيح و درست است، اما از آنجا كه عمر آن را تحريم كرده، بايد بپذيريم .
علوي: آيا پيروي از خدا و رسول مهمتر است يا تبعيت از عمر؟ مگر اين آيه را نخواندهاي كه ميفرمايد: ﴿ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ﴾ و يا ﴿أَطِيعُوا الرَّسُولَ﴾ و ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾ و در حديث مشهور نيز آمده است: «حلالُ محمدٍ حلالٌ الي يومِ القيامة و حرامُ محمدٍ حرامٌ الي يومِ القيامة» .
پادشاه گفت: من تمامي احكام اسلام را قبول دارم، اما علت حلال بودن متعه را نميفهمم.
آيا كسي حاضر ميشود دختر يا خواهرش را به مردي بدهد تا مدتي از او بهره گيرد؟ آيا اين عمل ناپسند نيست؟
علوي: اي پادشاه! آيا كسي حاضر است دختر يا خواهرش را به عقد دائم مردي درآورد در حالي كه ميداند آن مرد ، پس از مدتي او را طلاق خواهد داد؟
پادشاه: نه.. گمان نميكنم..
علوي: اما اهل سنت، چنين عقد دائمي را و طلاق پس از آن را صحيح ميدانند، در حالي كه تفاوت متعه با عقد دائم آن است كه متعه با پايان مدت آن، پايان مييابد و عقد دائم با طلاق منقطع ميگردد. پس حكم متعه، صحيح است زيرا يكي از نيازهاي انسان را برطرف ميكند، چنان كه عقد دائمي هم كه با طلاق قابل فسخ است، براي برطرف كردن نياز انسان مقرر گشته است.
از طرفي، زنان بيوه كه شوهران خود را از دست دادهاند و كسي آنان را به عقد دائم در نميآورد، آيا متعه راهي مناسب براي حفظ آنان از گناه وفساد نيست؟ ضمن آن كه از اين طريق، مالي هم به دست ميآورند تا زندگي شان را بگذرانند..
همچنين در مورد جوانان و مرداني كه بنا بر شرايطي، امكان ازدواج دائم را ندارند، آيا متعه تنها راه مناسب براي دور كردن آنان از گناه و فساد نيست؟
اي پادشاه! به عقيده من تمامي گناهاني كه در مورد مسائل جنسي روي ميدهد، عمر در گناه آن شريك است، زيرا عمر بود كه مردم را از متعه منع كرد و در تاريخ آمده است كه پس از تحريم متعه از سوي عمر، زنا در ميان مردم زياد شد.
اما در مورد اين كه شما ميگوييد: «من خوش ندارم..»، بايد بگويم كه اسلام كسي را به اين كار وادار نكرده است، چنان كه كسي را مجبور نميكند كه دخترش را به عقد دائم كسي درآورد، در حالي كه ميداند مدتي بعد، او را طلاق خواهد داد. به علاوه، موافقت يا مخالفت مردم با احكام الهي، تأثيري در حلال يا حرام بودن آن ندارد و حكم الهي با نظر مردم دگرگون نميشود!
پادشاه رو به وزير كرد و گفت: استدلال علوي در مورد متعه، قوي و غير قابل انكار است!
وزير گفت: هر چه باشد علما از نظر عمر پيروي كردهاند.
علوي: اولاً، تمامي علما چنين نكردهاند و تنها علماي اهل سنت آن را پذيرفتهاند.
ثانياً، آيا پيروي حكم خدا و رسول (ص) اولويت دارد، يا تبعيت از عمر؟
ثالثاً، علماي اهل سنت خودشان نيز حكم و فرمان عمر را نقض كرده وبا آن مخالفت نمودهاند!
وزير پرسيد: چگونه؟
علوي پاسخ داد: زيرا عمر هم متعهي حج را تحريم كرده بود و هم متعهي زنان را، اگر حكم عمر صحيح بوده، چرا علماي شما متعهي حج را تحريم نكرده و با عمر مخالفت نمودهاند؟ چرا با وجود تحريم آن از سوي عمر، متعهي حج را صحيح ميدانيد؟ و اگر حكم عمر نادرست بوده است، چرا نظر او را در مورد تحريم متعهي زنان پذيرفته و به آن عمل كردهايد؟[1]
فرم در حال بارگذاری ...