4-نقض حقوق مهاجرين از ديگر موارد مطرح در قبال زنان اروپا ميباشد. نگهداري زنان مهاجر در مراكز غير بهداشتي و نامناسب كه بسياري آنها را با لانههاي سگها يكسان ميدانند، تبعيض در پذيرش زنان، سوء استفادههاي مالي و جنسي گسترده از زناني كه تقاضاي مهاجرت دارند از سوي ماموران مرزي كه در بسياري از كشورها از جمله انگليس، اسپانيا، ايتاليا به آماري بيش از 50 درصد افزايش يافته است، خريد و فروش در پاسگاههاي مرزي به بهانه واگذاري تابعيت و …تنها بخشي از نقض حقوق زنان مهاج در اروپا ميباشند كه براي نهادهاي بشر دوستانه آشكار گرديده است. مواردي همچون تبعيض در اشتغال، تعيين محل سكونت، تحصيل، در برابر مردان مهاجر از ديگر موارد نقض حقوق زنان مهاجر در اروپا ميباشد.اسناد افشا شده نشان مي دهد كه وضعيت زنان مهاجر در غرب به فاجعه اي انساني مبدل شده است بگونه اي كه نهادهاي حقوق بشر دموكراسي ادعايي غرب پيرامون حقوق زنان و آزادي هاي اجرا شده براي مهاجرين را دروغي بزرگ براي سوء اشتفاده از اين قشر از جامعه دانسته اند .
5-نكتهاي كه در ساير سانسورهاي خبري و سياستگذاريهاي دولتهاي غربي پنهان گرديده نقض گسترده حقوق زنان مسلمانان در غرب است كه نماد آشكار تبعيض نژادي و ديني ميباشد. هرچند كه براساس ماده 18 اعلاميه حقوق بشر 1948 هر كس حق آزادي ديني و اجراي مراسم مذهبي را دارد اما اين مساله در قبال زنان مسلمان در غرب اجرا نميگردد. تصويب قوانين متعدد براي منع حجاب در مراكز عمومي به ويژه مجامع علمي ودانشگاهي، اخراج صدها معلم به دليل رعايت حجاب اسلامي، محروميت دانش آموزان و دانشجويان مسلمان از تحصيل صرفا به دليل حفظ موازين ديني و حجاب اسلامي، تبعيض در حضور زنان مسلمان در امور اجتماعي حتي انتخاب شغل و محل سكونت، از جمله موارد نقض حقوق زنان مسلمان در غرب مي باشد كه به طور فزايندهاي در حال گسترش است. نكته قابل توجه آنكه اكنون در بسياري از كشورهاي اروپايي به ويژه آلمان، انگليس، فرانسه، هلند، ايتاليا و … كه خود را مهد دموكراسي ميدانند به بهانه مبارزه با تروريسم و يكسان سازي جامعه، به اعمال محدوديتهاي فزاينده براي زنان مسلمان ميپردازند كه آنها را از بسياري از حقوق انساني خود محرم ساخته است. اين در حالي است كه اين امر از جانب دولتمردان اين كشورها نيز اجرا ميگردد و آنها با اظهارات خود و تاييد قوانين جاري بر اين نابرابريها دامن زده و بر اجراي آن تاكيد دارند، اكنون عملكرد دولتهاي غربي با زنان مسلمان به نوعي تبعيض نژادي مبدل گرديده كه به دليل سياستهاي ضد اسلامي اين كشورها هراس آنها از توسعه اسلام در غرب، از بيان آن خودداري و حتي نهادهاي حقوق بشر در غرب اين امر را ناديده ميگيرند و در كنار آن بي تفاوت عبور ميكنند.در اين ميان غربي ها براي توجيه اقدامات ضد اسلامي خود به سناريوهايي نظير رويكرد القاعده به زنان براي عمليات هاي انتحاري و توسعه مراكز جذب زنان مسلمان در اروپا توسط اين گروه براي تهديد امنيت اروپا روي اورده اند .
در نهايت ميتوان گفت كه به رغم شعارهاي اعلام شده در غرب از تساي حقوق زنان و مردان در اين جوامع نقض حقوق زنان در ابعاد گوناگون به ا مري عادي مبدل گرديده كه در بسياري از موارد به رفتارهاي دوره بربريت با زنان شباهت آشكار دارد كه به دليل سياستهاي اعمال شده در اين كشورها با سانسورهاي خبري و سياستهاي پنهان و آشكار بر آن سرپوش نهاده مي شود. نكته قابل توجه آنكه اين كشورها به بهانه حقوق زنان در امور داخلي در بسياري از كشورها دخالت ميكنند اما حاضر به بررسي و احقاق حقوق زنان در كشورهايشان نميباشندو حتي بسياري از سياستمداران با بهره كشي از زنان به درآمدهاي كلاني دست مييابند كه خود از عوامل تشديد تبعيض عليه زنان به ويژه برده داري زنان در غرب ميباشد. روند تحولات غرب نشان مي دهد كه ادعاي آنها پيرامون حقوق زنان كه به واسطه آن به دخالت در امور ساير كشورها مي پردازند تنها بهانه اي براي توسعه طلبي و اشاعه فرهنگ غرب در ساير كشورها براي زدودن دين و آداب فرهنگي كشورها مي باشد كه نمونه بارز آن را عملكرد اشغالگران عراق و افغانستان مي توان مشاهده كرد كه با سياست ها ي به اصطلاح فرهنگي خود به دور ساختن زنان از فرهنگ كشورشان مي پردازند . جامعه اروپا امروز به مركزي مبدل شده است كه زنان به عنوان ابزار اقتصادي و سياسي و با نام آزادي مورد سوء استفاده صاحبان سرمايه و سيسات قرار مي گيرند در حالي كه زنان اين جواع خود اعتراف دارند در لواي اين به اصطلاح آزادي مهمترين حقوق خود يعني امنيت و هويت خود به عنوان يك زن را از دست داده اند كه بزرگترين نقض حقوق اوليه آنها مي باشد كه به دليل بي توجهي دولتمردان روبه گسترش است بگونه اي كه زنان در غرب دست يابي به حقوق واقعي يشان را دور از ذهن مي دانند .
1-ازمسائل فراگير در اروپا كه موردانتقاد شديد سازمان ملل قرار گرفته است، افزايش فزاينده خشونتهاي خانوادگي عليه زنان ميباشد. براساس آمار منتشره در برخي از كشورهاي غربي نظير هلند و بلژيك و فرانسه خشونت خانوادگي عليه زنان به 50 درصد ميرسد. گزارشهاي حقوق بشر نشان ميدهد كه زنان در غرب از نوعي نا امني خانوادگي رنج ميبرند كه حتي موجب گرديده تا بسياري از آنها از ازدواج خودداري و به تجرد روزگار بگذرانند. اين در حالي است كه عدم امنيت اجتماعي و گسترده ديدگاه كالايي به زنان كه براي استفاده مردان خلق شدهاند، بر خشونتهاي اعمال شده در خانوادهها عليه زنان دامن ميزند.اين در حالي است كه به دليل فساد حاكم بر دستگاههاي قضايي بسياري از اين كشورها زنان نمي توانند براي احقاق حقوقشان به دادگاه مراجعه نمايند.
2-نكته ديگر در نقض حقوق زنان در اروپا، تفاوتهاي اعمال شده در ميزان ساعات كار و حقوق دريافتي زنان با مردان ميباشد. بر اساس آمار، زنان در بسياري از جوامع اروپايي با ساعات كار بيشتر، حقوق كمتر حتي تا نصف حقوق مردان دريافت ميكنند كه براساس اظهارات نهادهاي مدني از نشانههاي تبعيض عليه زنان است كه در غرب اعمال ميگردد. به عنوان مثال در كشور انگليس زنان به رغم ساعات كار بيشتر تا 4/1 كمتر از حقوق مردان، دستمزد دريافت ميكنند تا اين كشور مهد دموكراسي جهان موردي ديگر از نقض حقوق زنان را به نمايش گذارد در حالي كه براساس ماده23 اعلاميه حقوق بشر 1948 همه حق دارند تا بدون تبعيض، در مقابل كار مساوي، اجرت مساوي دريافت دارند.
3 -آنچه امروز در اروپا همچون دوره بربريت در حال اجراست و اين كشورها از مقابله با آن خودداري ميكنند، برده داري زنان ميباشد. نهادهاي حقوق بشر و حاميان حقوق زنان بارها در گزارشهاي متعدد هشدار دادهند كه اروپا به مركزي براي برده داري از زنان مبدل گرديده كه در آن زنان به عنوان كالا خريد و فروش ميگردند. اين نهاداعلام كردهاند كه به رغم آنكه بر اساس ماده 4 اعلاميه حقق بشر 1948 احدي را نميتوان در بردگي نگاه داشت و داد و ستد بردگان به هر شكلي كه باشد ممنوع است، اما اين امر در اروپا موج فزايندهاي به خود گرفته است. آمار نشان ميدهد كه روزانه صدها زن كه عموما از اروپاي شرقي بوده و از روماني و بلغارستان به اروپاي غربي وارد گرديدهاند به طور آشكار و پنهان داد و ستد ميگردند كه بسياري از آنها براي مراكز فساد، سوءاستفادههاي مالي و جنسي و بردگان خانگي خريداري ميگردند. اين آمار در سال به بيش از دهها هزار تن بالغ مي گردد كه به دليل بي توجهي دولتمردان رو به افزايش است.
شعارهاى فريبنده و كاذب
از شعارهاى فريبنده كه در مجامع غربى خودنمايى كرد حمايت افراطى از زنان مىباشد كه تحت عنوان جنبش فمينيسم(Feminism) گسترش يافت كه در واقع نوعى اعتراض به مرد سالارى آشكار حاكم بر اعلاميه حقوق بشر فرانسه بود چنانچه جان استوارت ميل در كتاب انقياد زنان به اين واقعيت اشاره كرده است. آرى در غرب حتى بنيان گذاران حقوق بشر زنان را به ديده تحقير مىنگريستند و منتسكيو متفكر مشهور اروپايى و از بنيان گذاران انقلاب كبير فرانسه در اثر معروف خود يعنى روح القوانين زنان را موجوداتى با روانهاى كوچك و داراى ضعفهاى عقلى، متكبّر و خودخواه معرفى مىكند. در اعلاميه حقوق بشر هم كه در سال 1789 ميلادى در فرانسه تصويب شد از برابرى حقوق زن و مرد سخنى به ميان نيامد.
در دهه هفتاد ميلادى فمنيستها با ردّ ازدواج و تأكيد بر تجرد و حرفه اقتصادى افكار خود را مطرح مىكردند و شعارشان زنان بدون مردان و يا رفتارهاى مردانه بود پس از آن اين حركتها تا حدودى رو به كاهش نهاد، زيرا خودشان مشاهده كردند كه خشونت روزافزون در محيط خانواده، در محيط كار و عدم امنيت جنسى از نتايج چنين حمايت دور از منطق و واقعيت بود پس از آن غربىها به نقشهاى سنتى و نهاد خانواده توجه نمودند و گويا تقسيم سنتى نقش ها به سرعت بازگشت و اقتدار پدر سالارانه قوت يافت. سازمان ملل متحد هم سال 1994 ميلادى را به عنوان سال خانواده اعلام كرد. فمينيستهاى جديد با تأثيرپذيرى از پست مدرنيسم تكيه بر روانشناسى رفتار گرايانه بر حفظ خصوصيات جنس مؤنث اصرار ورزيدند آنان معتقد شدند كه باورهاى فمينيستهاى راديكال نه تنها غير قابل دسترس است بلكه مىتواند اشكال جديدى از ستم را بوجود آورد زيرا در اين ديدگاهها از تفاوت شرايط جوامع مختلف و اختلاف فرهنگها غفلت شده است، اما با بررسى سير تاريخى تفكر فمنيستى و ديدگاههاى گوناگونى كه در اين زمينه ابراز شده مىتوان به وجه مشترك تمامى آنها اشاره كرد. آنان يافتههاى بشرى را سرچشمه و اساس قانونگذارى مىدانند و تمامى آنان ميوه نهضت رنسانس و انديشههاى اومانيستى هستند و خانواده را آماج حملات خويش قرار مىدهند، باورهاى دينى و ارزشهاى اعتقادى را نفى مىكنند و اصالتهاى اخلاقى در باب زنان چون حجاب، حياء و عفاف را كه آيين مقدس اسلام به شكل شايستهاى مطرح كرده رد مىكنند و در صدد آن نمىباشند كه جايگاه و منزلت حقيقى زن را در جامعه روشن كنند.
و بر اساس گزارشها و اسناد منتشره نقض حقوق زنان در اروپا را در چند بعد ميتوان به اختصار مورد ارزيابي قرار داد.
5 : بررسی نقش کلی زنان در جوامع غربی
نمونه هایی از رفتار با زنان در غرب را در نظر بگیرید و در ان کمی هم تعقل کنید
مثلا :
خانم نيتام لويى عضو كنگره آمريكا مىگويد: هنگامى كه در سال 1989 م به كنگره راه يافتم تنها 13 % از بودجه مؤسسه ملى تندرستى به نيازهاى مرتبط با تندرستى زنان اختصاص يافته بود و تنها سه متخصص در اين زمينه فعاليت داشتند باور كنيد يا نكنيد موشهاى آزمايشگاه هم همگى مذكر بودند به اين ترتيب بود كه اعضاى زن كنگره خواستار بودجه بيشتر براى اين سازمان شدند امروزه اين سازمان به شكل گستردهاى فعال است و بودجه آن 40% افزايش يافته است.
در كشور اسپانيا با وجود برجسته بودن شعار برابرى حقوق زن و مرد در زندگى مشترك در غالب خانوادهها مردسالارى حاكم است و بدرفتارى مردان نسبت به زنان امرى عادى و رايج است و از آغاز سال 2000 ميلادى حدود ششصد هزار زن به دليل خشونت شوهرانشان به دادگاه شكايت كردهاند. بيكارى، اعتياد به مواد مخدر، الكل و اختلافات خانوادگى عامل اصلى بروز خشونت و بدرفتارى مردان اسپانيايى نسبت به همسرانشان است، همچنين از هر سه زن ايتاليايى يك نفر مخالف بچه دار شدن است و اين افراد نداشتن خانه، شغل نامناسب و افزايش اعمال غيرقانونى در جامعه را دليل اين پديده مىدانند. در كشور آلمان 10 درصد استادان دانشگاه زنان هستند اما 4/50 % كاركنان دانشگاه بانوان مىباشند كه از اين ميزان 3/70 % در امور ادارى و غير علمى و تنها 4/24 % در بخش هنرى و علمى مشغول فعاليت بودهاند. فنلاند از اولين كشورهايى است كه حق رأى زنان در آن به رسميت شناخته شده است اما تازه در آستانه سال 2000 ميلادى براى نخستين بار رياست جمهورى بانوان را تجربه مىكند.(در حالی که بلقیس حاکم زنی که در قران بیان شده است تقریبا چندین هزار سال پیش بر مردم حاکم بوده است) در كتابى كه به تازگى در فرانسه به چاپ رسيده نقش زنان در رسانههاى اين كشور اروپايى مورد بررسى قرار گرفته است، نويسنده اين اثر خاطرنشان مىنمايد در رسانهها از زنان اين كشور به عنوان عناصرى پيش پاافتاده كليشهاى، داوطلبان بىارزشى و هرزگى استفاده و بويژه بر ظواهر فيزيكى آنان تأكيد مىشود و سهم زنان در رسانههاى جمعى در مجموع يك به پنج است پديد آورنده اين اثر عوامل فوق را به دليل نابرابرىهاى موجود در اجتماع و رجحان اخبار مربوط به قدرت حاكميت در مطبوعات بديهى مىداند وى مىافزايد با وجود آن كه 40 % كل روزنامه نگاران زن هستند 10% مشاغل مديريتى را در اختيار دارند، نتيجه اين امر آن است كه زنان روزنامه خوان تمايل كمترى به رسانهها دارند چرا كه خود را در آنجا نمىيابند.
در سال 1911 ميلادى آكادمى علوم فرانسه بر مبناى پيش قضاوتهاى مبتنى بر برترى جنس مذكر اعطاى جايزه نوبل فيزيك را به بانوى دانشمند مخترع بزرگ اروپا ـ مارى كورى ـ كه جان خويش را در مسير تحقيق از دست داد، رد كرد اكنون هم با گذشت چندين دهه و تحولات گسترده و اين كه 56 % كل دانشجويان آن در مقطع تحصيلات عالى دخترند تنها 7/27 % كادرهاى علمى و تحقيقاتى در دانشگاه به زنان اختصاص يافته است، اين محروميت زنان در بخش علمى يك مسئله واقعى اجتماعى را مطرح مىكند و بىثباتى و عدم اعتدال در اجراى حقوق شهروندى را در پىدارد. در مدارس مختلط هم فرهنگ برترى مردان حاكم است و تحرك و پويايى كلاس غالباً تحت تأثير حضور گروه پسران است و در شرايطى كه زنان 77 % كادر آموزشى مدارس را به خويش اختصاص دادهاند ترجيح مىدهند بيشتر از پسرها سؤال كنند تا دختران و نيز غالباً با ميل آنان پيش مىروند و در تشويق و راهنمايى جنس مذكر جدىترند اين رفتارها موجب مىشود كه دختران در حاشيه قرار بگيرند و به لحاظ فيزيكى و فكرى كمتر مورد ارزيابى و ارزش دهى قرار گيرند. و با ادامه اين روش توأم با تبعيض اطمينان خويش را از دست مىدهند و به خود القاء مىكنند كه نسبت به جنس مخالف از درجه كمتر اهميت برخوردارند و گويا از همان ابتدا فرهنگ زير دست بودن و تبعيت زنان را از همان مقطعى كه بايد براى موفقيت در مرحله كوشش و تحرك وارد شوند (يعنى مدرسه) باز مىدارد و اين حقايق در كشورى روى مىدهد كه مدعى تساوى حقوق زنان و مردان است و جارو جنجال تبليغى شديدى در اين خصوص به راه انداخته است.
مقامات و فعالان حقوق بشر در كشورهاى بلغارستان و لهستان اظهار داشتهاند: زنان بلغارى بيشترين شمار بردههاى جنسى در لهستان را تشكيل مىدهند. استانا بوشكا رئيس دفتر پروژه موسوم به لااسترادا كه هزينه آن را اتحاديه اروپا تأمين مىنمايد و عليه قاچاق زنان فعاليت مىكند مىگويد بردههاى جنسى خارجى ساكن لهستان غالباً زنان بلغارى هستند كه در شرايط آشفته، ناگوار و اسف انگيزى زندگى مىكنند.
دفتر سازمان جهانى مهاجرت در بيشكك(مركز قرقيزستان) خاطرنشان ساخت در سال 1999 ميلادى حدود 4000 نفر از زنان و كودكان قرقيزى به سرزمينهاى ديگر عازم و ناگزير به خود فروشى شدهاند كه 72 % آنان را دختران 25 ساله و كمتر از آن تشكيل دادهاند
یا بررسي پديده آزارهاي جنسي را با نقل قولي از «مارلين فرنچ» : او ميگويد: «همه مردان در هر طبقه كاري كه باشند، حتي اگر عدهاي از آنها شركت فعّال نداشته باشند و فقط بيننده باشند، در رساندن آزار جنسي به زنان همكار، باهم همدست هستند. طبق شهادت زناني كه در شركتهاي آتشنشاني آمريكا كار ميكنند، آنها به قدري مورد اذيت و آزار جنسي هستند كه خطري براي زندگي آنها به شمار ميروند.»
حضور و مشاركتِ برابرِ زنان در محيطهاي كارِ بيرون از خانه و قرار گرفتن در كنار همكاران مرد، از جمله مقولههايي بوده و هست كه همواره از سوي ديدگاههاي فمينيستي ترويج شده است. جوامع صنعتي غرب نيز در حركتي هماهنگ، با ناديده انگارىِ تفاوتهاي زيستي و غريزي زنان و مردان، فرصتهاي مساوي و متعددي براياشتغال زنان ـ حتي در كارهايي مانند معماري، مهندسي، معدن، بنّايي، ارتش و.. كه تا پيش از اين به مردان اختصاص داشت ـ فراهم آوردند.اما تفاوتهاي واقعي ناديده گرفته شده، معادله را به نفع مردان و به ضرر زنان تغيير داد. قدرت برتر جسماني و تمايلات شديد غريزىِ مردانه از يك سو، و زيبايي و ضعف جسماني زنان در مقايسه با مردان از سوي ديگر، موجب شد اذيت و آزار زنان از سوي مردان در محيط كار به وقع بپيوندد. عمده گونههاي اين آزار جنسي به شرح ذيل بود:
1. تحقير زنان و توهين به آنها از طريق واگذاري كارهاي حاشيهاي و پست به آنان؛
2. تحقير زنان از طريق پرداخت حقوق و مزاياي كمتر به آنها در مقايسه با مردان؛
3. آزارها و خشونتهاي جنسي مردانِ همكار؛
4. ضرب و شتم و قتل زنان به دستِ مردانِ همكار.
فرنچ، در بحث «جنگ با زنان در محل كار» به بررسي پيامدهاي زيانبار ديدگاههاي برابرنگري در محل كار ميپردازد و اطلاعات و آمار ارزشمندي در اين باره ارائه ميدهد. به گفته او، در آمريكا با آنكه 55 درصد از زنان در مقابل دريافت دستمزد كار ميكنند، ولي همه آنها با تبعيض روبهرو هستند. بنيادها و مؤسسات بازرگاني ادعا دارند كه هيچ مانعي در راه پيشرفت زنان قرار ندادهاند، با وجود اين، شمار اندكي از زنان ترفيع ميگيرند و كساني كه در مشاغل تخصصي و مديريتي هستند به مراتب كمتر از همتاي مردِ خود، حقوق دريافت ميكنند. اين پديده در همهجا، در مؤسسات بازرگاني، بنيادهاي علمي ـ حقوقي و پزشكي به چشم ميخورد.
جنگ با زنان در محيط كار ممكن است هدفي منحصر به فرد داشته باشد و آن، نگاه داشتن آنها در مشاغل پايين اقتصادي است كه به صورتهاي گوناگون جلوه ميكند.
4: چرا شهادت 2 زن معادل شهادت یک مرد است
جواب : سوره بقره آیه ۲۸۲ میفرماید
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا تَدَايَنتُم بِدَيْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَلْيَكْتُب بَّيْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلاَ يَأْبَ كَاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللّهُ فَلْيَكْتُبْ وَلْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَلْيَتَّقِ اللّهَ رَبَّهُ وَلاَ يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئًا فَإن كَانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهًا أَوْ ضَعِيفًا أَوْ لاَ يَسْتَطِيعُ أَن يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُواْ شَهِيدَيْنِ من رِّجَالِكُمْ فَإِن لَّمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّن تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاء أَن تَضِلَّ إْحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الأُخْرَى وَلاَ يَأْبَ الشُّهَدَاء إِذَا مَا دُعُواْ وَلاَ تَسْأَمُوْاْ أَن تَكْتُبُوْهُ صَغِيرًا أَو كَبِيرًا إِلَى أَجَلِهِ ذَلِكُمْ أَقْسَطُ عِندَ اللّهِ وَأَقْومُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَى أَلاَّ تَرْتَابُواْ إِلاَّ أَن تَكُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِيرُونَهَا بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَلاَّ تَكْتُبُوهَا وَأَشْهِدُوْاْ إِذَا تَبَايَعْتُمْ وَلاَ يُضَآرَّ كَاتِبٌ وَلاَ شَهِيدٌ وَإِن تَفْعَلُواْ فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللّهُ وَاللّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ.
ای کسانی که ایمان آورده اید، چون وامی تا مدتی معین به یکدیگر دهید، آنرا بنویسید. و باید در بین شما کاتبی باشد که آن را به درستی بنویسید. و کاتب نباید که در نوشتن از آنچه خدا به او آموخته است سرپیچی کند. و مدیون باید که بر کاتب املاء کند و از الله، پروردگار خود بترسد و از آن هیچ نکاهد. اگر مدیون سفیه یا صغیر بود یا خود املاء کردن نمیتوانست، ولی او از روی عدالت املاء کند. و دو شاهد مرد به شهدات گیرید. اگر دو مرد نبود، یک مرد و دو زن که به آنها رضایت دهید شهادت بدهند، تا اگر یکی فراموش کردد دیگری به یادش بیاورد. و شاهدان چون به شهادت دعوت شوند، نباید از شهادت خود داری کنند. و از نوشتن مدت دین خود، چه کوچک و چه بزرگ، ملول نشوید. این روش در نزد خدا عادلانه تر است، و شهادت را استوار دارنده تر و شک و تردید را زایل کننده تر. و هرگاه معامله نقدی باشد اگر برای آن سندی ننویسند مرتکب گناهی نشده اید. و چون معامله ای کنید، شاهدی گیرید. و نباید به کاتب و شاهد زیانی برسد، که اگر چنین کنید نافرمانی کرده اید. از خدای بترسید. خدا شما را تعلیم میدهد و او بر هر چیزی آگاه است.
اولین نکته که باید بگویم اینستکه «شهادت» یک حق نیست. یک وظیفه است، یعنی انسان موظف است برای احقاق حقوق دیگران، شهادت بدهد و قرآن شهادت دروغ را حرام میداند.
برخی افراد ادعا میکنند که قرآن از آنجایی شهادت زن را نصف مرد میداند که عقلش را ناقص میداند!!! در پاسخ به این سخن باید بگویم، که اگر عقل کسی ناقص باشد شهادتش هم قابل قبول نیست پس این برداشت از این سخن خطاست. همچنین رأی و بیعت زنان با مردان برابر است و این سخن فقط در مورد شهادت در دادگاه است.
نکتۀ دیگر اینکه اسلام در برخى امور مردان را از تکلیف شهادت معاف دانسته و آن را در انحصار زنان قرار داده است. در برخى امور زنان را از آن معاف دانسته و آن را به انحصار مردان درآورده و در برخى امور شهادت دو زن را برابر با یک مرد قرار داده است.
همه این قوانین بر پایه حکمت است. نظام تشریع بر پایه نظام تکوین بنا شده است. دقت در این امور عقیده ما را در حقانیت ایدئولوژى اسلام متزلزل نمىکند، بلکه بیشتر ما را معتقد مىگرداند که در چهارده قرن پیش پیامبر اسلامصلى الله وعلیه وآله به گونهاى قوانین و ایدئولوژى اسلام را بیان داشت که امروزه با پیشرفت علوم حقانیت آن روشن تر و تطابق آن با نظام تکوین آشکار شده است.براى آدمی دو نظام وجود دارد ، یکى نظام تکوین؛ یعنى قوانین، وظایف و مسئولیت هایى که از ناحیه خلقت بر آدمى فرمانروایى مىکند و ربطى به حوزه اختیارى بشر ندارد. در این حوزه براى هر یک از دو جنس مذکر و مؤنت، وظیفه نرنیه و مادنیه با امکاناتى که دارند، در نظر گرفته شده است، به گونهاى که انکار آن از هیچ فردى پذیرفتنى نیست.دوم نظام تشریع؛ یعنى قوانینى که مربوط به حوزه اختیار بشر است. این نظام اگر منطبق و هماهنگ با نظام تکوین نباشد، فاقد ارزش است. ارزش و توانمندیش به میزان انطباقش با ظرفیتهاى وجودى موجود در نظام تکوین است.حال مىگوییم: در نظام تکوین همان گونه که در پاسخ به سؤال اول بیان شد، همه اجزا و جوارح و امیال و احساسات و ادراکات زنان با مردان متفاوت است.
در این میان دو ویژگى در زنان به این بحث مربوط است:
۱.برترى زنان در بُعد عاطفى؛
۲.شرم، حیا و عفت زنان که از مردان برترى دارد.
ایدئولوژى اسلام که از سوى خداوند حکیم ابلاغ شده، با در نظر گرفتن این دو ظرفیت وجودى زنان در نظام تکوین، نظام تشریع را پایه ریزى نموده است، چون آنانى که از عواطف بیشترى برخوردارند، از صحنههاى احساسى و عاطفى زودتر تأثیر مىپذیرند و به هیجان مىآیند. روانشناسان این جمله را مدلّل ساختهاند که فراموشى با میزان احساسات و هیجانات، نیز با میزان شرم و حیات و عفت رابطه مستقیم دارد.
وقتى که حوزه تکوین این گونه است، در حوزه تشریع براى محکم کارى (به ویژه در امورى که مربوط به حق الناس است) مىبایست چارهاى اندیشیده شود، تا حقوق مردم در شهادتها، ضایع نگردد.
از نظر فیزیولوژیکی، دستگاهای مختلفی در مغز وجود دارد که وظیفه تفکر و سایر گرایشها و عواطف را بر عهده دارد، که کاملاً پیچیده است، مثلاً قسمت رفتار جنسی مغز انسان، با تغذیه و عواطف کاملاً از طریق مدارهای عصبی در ارتباط است. برای اطلاع بیشتر میتوانید به کتاب روانشناسی فیزیولوژی دکتر خداپناهی انتشارات سمت رجوع کنید. با توضیح بالا به تفاوتهای فردی زن و مرد اشاره میکنیم. همان طور که در زندگی خود و دیگران در موقعیتهای مختلف زندگی تجربه کردهاید، زنان از احساسات و عواطف بیشتری برخوردار هستند که خداوند برای مراقبت از نسلهای آینده، این گرایشها را در ایشان قرار داده است. پدر هیچ وقت نمیتواند احساسات مادرانه نسبت به فرزند داشته باشد، یا در هنگام فوت نزدیکان، رفتارهای خاصی را از زنان بازمانده میبینید که در مردان نمیبینید. با رجوع به کتاب روانشناسی رشد با نگرش به منابع اسلامی، تألیف جمعی از نویسندگان، انتشارات سمت از نحوه به وجود آمدن احساسات و عواطف در دختر و پسر و مراکز عصبی آن در مغز آگاه میشوید. اما رابطه بین احساسات و فراموشی را میتوان با یک مثال روشن کرد. به عنوان یک زن، در خانه مشغول آشپزی هستید و به شما زنگ میزنند که پسرتان در بیمارستان است. آیا در آن حالت، چای را که ریخته بودید مینوشید؟ از نظر مرتب کردن خانه و قفل کردن درها و لباس پوشیدن مانند زمانی هستید که مثلاً برای خرید به بیرون میروید؟ ممکن است به همان اندازه که احساس محبت نسبت به پسرتان داشته باشید، از بسیاری کارها که به خانه ضرر میزند، غافل شوید، بنابر این هرچه احساسات بالاتر باشد، فراموشی بیشتر خواهد بود. با آزمایشهایی که در روانشناسی انجام شده است، نتیجه تحقیقات نشان میدهد که احساسات و عواطف، شناخت و تدبیر و واقعنگری را دچار اختلال میکند. با توجه به توضیحات بالا (که زنان از احساسات و عواطف بالایی برخوردارند) در موقعیتهای هیجانی، ضریب واقعنگری مختل شده، گزارش و شهادت آنها آمیخته با برداشتهای احساسی شده، ممکن است مسیر یک پرونده قضایی مانند قتل را عوض کند اما در عوض مردان از احساسات و عواطف کمتری برخوردارند، که میتوانید در زندگی ببینید، مثلاً اگر یک فرد شیادی در یک مکان حضور پیدا کند و بگوید: مریضم و بچههای یتیم دارم و… ببینید کدام یک از جنسیتها به این فرد بیشترین کمک را میکنند، زنان یا مردان؟ برای اطلاعات بیشتر به روانشناسی جنایی دکتر پریرخ دادستان و کتاب انگیزش و هیجان دکتر خداپناهی انتشارات سمت مراجعه کنید.
در این جا سه صورت متصور است:
۱. به جهت غلبه عاطفه، عفت و هیجانات در زنان که زمینه ساز فراموشى در برخى از امور هیجانى است بگوییم: به جهت تضییع حقوق آنانى که از طریق شهادت مىخواهند ادعاى خویش را ثابت کنند، شهادت زنان فاقد ارزش و اعتبار است. توجه داشته باشید در این جا تضییع حقوق زنان مطرح نیست، همان گونه که در آغاز بیان شد. شهادت حق نیست، بلکه تکلیف است.این سخن ممکن است از جهت دیگر موجب تضییع حقوق دیگران بشود و آن جایى است که شهادت را در انحصار زن قرار گرفته باشد.
۲.بگوییم: به شهادت زنان اعتبار داده شود، آن هم به قدر اعتبار مردان. این سخن از این جهت که در تکوین عواطف و هیجانات، به ویژه در برخى از بزهها، زن به جهت برترى عفت و حیا نمىتواند مانند مردان شاهد باشد و هیجانى مىشود و ناخواسته به او فراموشى دست مىدهد، پذیرفتنى نیست، چون موجب تضییع حقوق آنانى مىشود که بر ضد آنان شهادت داده مىشود.
۳.راه حل معتدل: خداوندى که انسان را آفرید و به همه اسرار نهفته درون آگاه است، فرموده: در امورى که مربوط به حقوق مردم است (حق الناس نه حق الله) به شهادت زنان ارزش و اعتبار داده بشود، لیکن به جهت محکم کارى دو شاهد زن در امورى که یک شاهد مرد لازم است، یا چهار شاهد زن در امورى که دو شاهد مرد لازم است، با شرایطى ارزش و اعتیار دارد. این عین عدل و منطبق با نظام تکوین است.
نابرابرى شهادت زن و مرد حکمت هایى دارد که در راستاى احقاق حقوق مردم وضع شده است که اگر تبلیغات یک سویه نگری اندیشههاى فمینیستى کنار برود و با ژرفکارىهاى دقیق روانشناختى و توانمندىهاى موجود در نظام تکوین به مسئله نگاه شود، پرده از عظمت احکام نورانى اسلام برداشته مىشود و حقانیت این سخن روشن مىشود که به جهت حفظ حقوق و حرمت زن، زن باید زن بماند و مرد، مرد.