« پیوست مناظره قسمت پنجم | شبهه شماره 9 » |
مناظره علمای شیعه و سنی در حضور فرزند آلب ارسلان سلجوقی- قسمت پنجم
عالم علوي گفت: اهل سنت اموري را به خداوند متعال نسبت ميدهند كه در خور شأن كبريايي او نيست.
شيخ عباسي: مثلاً چه ميگويند؟
علوي: مثلاً ميگويند كه خداوند متعال جسم دارد و مانند يك انسان، ميخندد و ميگريد و دست و پا دارد و در روز قيامت پاي خود را در جهنم ميگذارد و اين كه خداوند از آسمانهاي بالا به آسمان دنيا فرود ميآيد..![1]
عباسي: اين گفتهها چه اشكالي دارد؟ قرآن نيز تصريح ميكند كه : «وجاء ربك» و يا «يوم يكشف عن ساق» و نيز ميگويد: «يدالله فوق ايديهم»، احاديثي هم وارد شده كه ميگويد خداوند پاي خود را در جهنم ميگذارد!
علوي: اين قبيل احاديث كه در سنت نقل شده، از نظر ما نادرست و كذب است، زيرا افرادي چون ابوهريره، احاديث نادرست و كذبي را به رسول خدا (ص) نسبت ميدادند، تا جايي كه حتي عمر نيز ابوهريره را از نقل حديث منع كرده بود.
پادشاه رو به وزير كرد و گفت: آيا عمر، ابوهريره را از نقل حديث بازداشته بود؟
وزير پاسخ داد: آري، در تاريخ چنين آمده است.
پادشاه: پس چگونه ما به احاديث ابوهريره اعتماد ميكنيم؟
وزير: زيرا علما احاديث او را پذيرفتهاند.
پادشاه: پس در اين صورت بايد بپذيري كه علما داناتر از عمر هستند، زيرا عمر به خاطر دروغ بستن ابوهريره به پيامبر خدا (ص)، او را از نقل حديث بازداشته بود، اما علما احاديث نادرست او را پذيرفتهاند؟!
شيخ عباسي گفت: اي علوي! فرض ميكنيم احاديث وارد شده در سنت در خصوص جسم داشتن خداوند، نادرست باشد، اما آيات قرآن چه؟ دربارهي آنها چه ميگويي؟
علوي: در قرآن، دو گروه آيه وجود دارد؛ يكي آيات «محكم» كه اصل و اساس قرآن هستند و ديگر آيات «متشابه»؛ يعني قرآن «ظاهر» و «باطن» دارد، ظاهر آن همان آيات محكم هستند، اما آيات متشابه را بايد به اقتضاي علوم بلاغت، به معناي مجازي يا كنايه و استعاره تعبير كنيم، زيرا در غير اين صورت، عقلاً و شرعاً معناي درستي نخواهد داشت، به عنوان مثال، اگر آيهي «وجاء ربك» را به معناي ظاهري آن در نظر بگيريم، با عقل و شرع تعارض دارد، زيرا بر اساس عقل و شرع، خداوند در همه جا حضو دارد و هيچ جا از حضور خداوند تهي نيست.
ممكن است ظاهر آيه نشانهي جسم بودن خداوند باشد، اما جسم داراي بُعد و مكان است و اين بدان معناست كه اگر خداوند در آسمان باشد، در زمين نيست و بالعكس؛ و چنين عقيدهاي شرعاً و عقلاً باطل است.
شيخ عباسي گفت: من اين سخنان را قبول ندارم. بايد فقط به ظاهر آيات قرآن توجه كرد.
عالم علوي پاسخ داد: در اين صورت، آيات متشابه را چگونه معنا ميكني؟ به علاوه، ما نميتوانيم همهي آيات قرآن را به معناي ظاهري آن تعبير كنيم، زيرا اگر چنين فرض كنيم، دوستت كه كنارت نشسته [يكي از علماي اهل سنت كه نابينا بود] حتماً اهل دوزخ خواهد بود.
عباسي: به چه دليل؟
علوي: زيرا خداوند در سورهي اسرا ميفرمايد: ﴿وَمَن كَانَ فِي هَـذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِي الآخِرَةِ أَعْمَى وَأَضَلُّ سَبِيلاً﴾. پس از آن جا كه اين شيخ اكنون نابيناست، در آخرت نيز نابينا و گمراه خواهد بود! آيا چنين باوري صحيح است، اي شيخ نابينا؟!
شيخ نابينا پاسخ داد: هرگز! منظور از كور در اين آيه، كسي است كه از مسير حق منحرف و گمراه باشد.
علام علوي گفت: پس ثابت شد كه نميتوان تمام آيات قرآن را به معناي ظاهري آنها تعبير كرد.
در اين لحظه، بحث دربارهي ظاهر و باطن آيات قرآن شدت گرفت و عالم علوي، يكي پس از ديگري برهانهايي در اثبات گفتههاي خويش ارائه ميكرد.
پادشاه گفت: بحث در اينباره كافي است. به موضوع ديگري بپردازيد.
فرم در حال بارگذاری ...