شناسایی کافر
شیعیان تنها کسی را کافر میدانند که نسبت به احدیت خداوند باری تعالی و رسالت نبی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) کفر بورزد اما حنفی مذهبها دایره آن را از پیش خود نسبت به شیعیان تعمیم دادهاند.
اسلام هر کسی را که شهادتین را بر لب جاری نماید مسلمان دانسته و احکام مسلمانی بر آن بار میکند از این رو شیعیان نیز اهلسنت و هر آن کس را که شهادت به وحدانیت خداوند و رسالت خاتم المرسلین بدهد را مسلمان دانسته، او را محترم دانسته برای جان و مال و عرض و آبروی او نیز ارزش قائل بوده و بالخصوص شیعیان، اهلسنت را برادران دینی خود میشمرند. اما کسانی که نعوذ بالله برای خداوند شریک قائل باشند یا به رسالت نبی خاتم ایمان نداشته باشند در زمره کفار به حساب میآیند.
اما متاسفانه دیدگاه برخی علمای اهلسنت از مذهب حنفی به گونهاست که این نسبت ناروا (کفر) را نسبت به شیعیان تعمیم میدهند: «شیعه اگر علی را بر سه خلیفه مقدم بداند، بدعتگذار و اگر خلافت ابوبکر و عمر را انکار کند کافر است» [1] این درحالی است که شیعیان تنها کسی را کافر میدانند که نسبت به احدیت خداوند باری تعالی و رسالت نبی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) کفر بورزد.
پینوشت:
[1]. ابن نجم الدین حنفی، البحر الرائق شرح کنز الدقائق، دار المعرفه، ج1، ص370
ابوبکر در پایان عمر خویش بر کدام عمل خود تأسف می خورد؟
بسیاری از علمای اهل سنت خبری را از ابوبکر نقل کرده اند که ثابت می کند وی در پایان عمر خویش بر برخی از اعمالی که در دوران خلافت خود مرتکب شده بود تأسف خورده و اظهار پشیمانی کرده است .
بسیاری از علمای اهل سنت خبری را از ابوبکر نقل کرده اند که ثابت می کند وی در پایان عمر خویش بر برخی از اعمالی که در دوران خلافت و در طول زندگی خود مرتکب شده بود تاسف خورده و اظهار پشیمانی کرده است . هر چند برخی از علمای اهل تسنن سعی کرده اند تا آن امور را به گونه ای تحریف یا سانسور نمایند و با جملاتی مثل کذا و کذا مدعی شوند که وی بر چیزی تاسف نخورده است ، ولی خوشبختانه برخی دیگر به صراحت سخنان ابوبکر را بیان کرده اند .
حال سوال این است که ابوبکر مرتکب چه اعمالی شده بود که آرزو داشت ای کاش آن ها را انجام نداده بود ؟
گناه آن اعمال چقدر بود که او را در پایان عمر به تاسف خوردن و اظهار ندامت وامی داشت ؟
هر چند وی هیچ گاه از انجام آن اعمال توبه نکرد و نهایت کاری که کرد این بود که از انجام آن ها تاسف خورده و اظهار پشیمانی کند . ولی مهم این است که تبعات و عواقب انجام آن اعمال چه بوده که این گونه موجب اضظراب و ترس و تاسف و پشیمانی وی شده بود ؟
آیا وی از حمله به بیت فاطمه سلام الله علیها و آزار و اذیت وی و همسرش پشیمان بود ؟
همان عملی که بنا به فرمایش رسول خدا موجب برانگیخته شدن خشم و غضب الهی شده و لعنت و عذاب اخروی را در پی داشت و ابوبکر در آن لحظات آخر به یاد آن گفته رسول الله صلی الله علیه و آله افتاده بود که : ان الله یغضب لغضب فاطمه و یرضی لرضاها ؟ همانا خدا با غضب فاطمه غضبناک و از رضایت او راضی می گردد .
بهتر است از قول خود او بشنویم :
وی در آخرین لحظات عمر خود و در حال احتضار چنین تاسف می خورد که :
( اما و انی لا ءاسی علی شیء الا علی ثلاث فعلتهم وودت انی لم افعلهم و ثلاث لم افعلهم وددت انی فعلتهم و ثلاث وددت انی سالت رسول الله صلی الله علیه و آله فاما التی فعلتها و وددت انی لم افعلها : فوددت انی لم اکشف بیت فاطمه عن شیء و ان غلقوه علی الحرب . . . ) :
همانا من متاثر نیستم بر هیچ چیزی مگر بر سه چیز که آن ها را انجام دادم و دوست داشتم که آن ها را ترک کنم و متاثرم بر سه کاری که آن ها را انجام ندادم و دوست داشتم که انجام می دادم و بر سه چیز که از رسول خدا صلی الله علیه و آله سوال نکردم و ای کاش پرسیده بودم ، اما آن سه کاری که انجام دادم و ای کاش آن ها را ترک کرده بودم این که :دوست داشتم به خانه فاطمه سلام الله علیها حمله نکرده بودم ، اگر چه آن درب از روی مخالفت بر من بسته شد ….
از جمله راویان این خبر از میان اهل سنت عبارتند از :
ابو جعفر طبری [1] ابو عبید قاسم بن سلام [2] ابن عبد ربّه [3] مسعودی [4] ابن قتیبه [5] سعید بن منصور ، طبرانی [6] ابن عساکر [7] خثیمة بن سلیمان طرابلسی و متقی هندی در کنز العمال [8]
ثابت بودن و صحت این خبر تا حدی است که حتی ابن تیمیه ناصبی و متعصب نیز نتوانسته اصل قضیه هجوم به بیت فاطمه سلام الله علیها را انکار نماید ، هر چند در صدد توجیه آن بر آمده و گستاخانه به ساحت مقدس اصحاب کساء و عصمت طاهره توهین نموده است .
منابع :
[1] ابوجعفر طبری ، تاریخ طبریج2 ص353
[2] ابو عبید قاسم بن سلام ، الاموال ص 174
[3] ابن عبد ربه قرطبی ،عقد الفرید ج3 ص 279
[4] مسعودی ، مروج الذهب ج2 ص 301
[5] ابن فتیبه ، الامامه و السیاسه ج1 ص 36
[6] طبرانی ، معجم کبیر ج 1 ص62 ح 43
[7] ابن عساکر ، تاریخ دمشق ج1 ص 430 و 222
[8] متقی هندی ، کنز العمال ج5 ص 631 ح 14113
4-نقض حقوق مهاجرين از ديگر موارد مطرح در قبال زنان اروپا ميباشد. نگهداري زنان مهاجر در مراكز غير بهداشتي و نامناسب كه بسياري آنها را با لانههاي سگها يكسان ميدانند، تبعيض در پذيرش زنان، سوء استفادههاي مالي و جنسي گسترده از زناني كه تقاضاي مهاجرت دارند از سوي ماموران مرزي كه در بسياري از كشورها از جمله انگليس، اسپانيا، ايتاليا به آماري بيش از 50 درصد افزايش يافته است، خريد و فروش در پاسگاههاي مرزي به بهانه واگذاري تابعيت و …تنها بخشي از نقض حقوق زنان مهاج در اروپا ميباشند كه براي نهادهاي بشر دوستانه آشكار گرديده است. مواردي همچون تبعيض در اشتغال، تعيين محل سكونت، تحصيل، در برابر مردان مهاجر از ديگر موارد نقض حقوق زنان مهاجر در اروپا ميباشد.اسناد افشا شده نشان مي دهد كه وضعيت زنان مهاجر در غرب به فاجعه اي انساني مبدل شده است بگونه اي كه نهادهاي حقوق بشر دموكراسي ادعايي غرب پيرامون حقوق زنان و آزادي هاي اجرا شده براي مهاجرين را دروغي بزرگ براي سوء اشتفاده از اين قشر از جامعه دانسته اند .
5-نكتهاي كه در ساير سانسورهاي خبري و سياستگذاريهاي دولتهاي غربي پنهان گرديده نقض گسترده حقوق زنان مسلمانان در غرب است كه نماد آشكار تبعيض نژادي و ديني ميباشد. هرچند كه براساس ماده 18 اعلاميه حقوق بشر 1948 هر كس حق آزادي ديني و اجراي مراسم مذهبي را دارد اما اين مساله در قبال زنان مسلمان در غرب اجرا نميگردد. تصويب قوانين متعدد براي منع حجاب در مراكز عمومي به ويژه مجامع علمي ودانشگاهي، اخراج صدها معلم به دليل رعايت حجاب اسلامي، محروميت دانش آموزان و دانشجويان مسلمان از تحصيل صرفا به دليل حفظ موازين ديني و حجاب اسلامي، تبعيض در حضور زنان مسلمان در امور اجتماعي حتي انتخاب شغل و محل سكونت، از جمله موارد نقض حقوق زنان مسلمان در غرب مي باشد كه به طور فزايندهاي در حال گسترش است. نكته قابل توجه آنكه اكنون در بسياري از كشورهاي اروپايي به ويژه آلمان، انگليس، فرانسه، هلند، ايتاليا و … كه خود را مهد دموكراسي ميدانند به بهانه مبارزه با تروريسم و يكسان سازي جامعه، به اعمال محدوديتهاي فزاينده براي زنان مسلمان ميپردازند كه آنها را از بسياري از حقوق انساني خود محرم ساخته است. اين در حالي است كه اين امر از جانب دولتمردان اين كشورها نيز اجرا ميگردد و آنها با اظهارات خود و تاييد قوانين جاري بر اين نابرابريها دامن زده و بر اجراي آن تاكيد دارند، اكنون عملكرد دولتهاي غربي با زنان مسلمان به نوعي تبعيض نژادي مبدل گرديده كه به دليل سياستهاي ضد اسلامي اين كشورها هراس آنها از توسعه اسلام در غرب، از بيان آن خودداري و حتي نهادهاي حقوق بشر در غرب اين امر را ناديده ميگيرند و در كنار آن بي تفاوت عبور ميكنند.در اين ميان غربي ها براي توجيه اقدامات ضد اسلامي خود به سناريوهايي نظير رويكرد القاعده به زنان براي عمليات هاي انتحاري و توسعه مراكز جذب زنان مسلمان در اروپا توسط اين گروه براي تهديد امنيت اروپا روي اورده اند .
در نهايت ميتوان گفت كه به رغم شعارهاي اعلام شده در غرب از تساي حقوق زنان و مردان در اين جوامع نقض حقوق زنان در ابعاد گوناگون به ا مري عادي مبدل گرديده كه در بسياري از موارد به رفتارهاي دوره بربريت با زنان شباهت آشكار دارد كه به دليل سياستهاي اعمال شده در اين كشورها با سانسورهاي خبري و سياستهاي پنهان و آشكار بر آن سرپوش نهاده مي شود. نكته قابل توجه آنكه اين كشورها به بهانه حقوق زنان در امور داخلي در بسياري از كشورها دخالت ميكنند اما حاضر به بررسي و احقاق حقوق زنان در كشورهايشان نميباشندو حتي بسياري از سياستمداران با بهره كشي از زنان به درآمدهاي كلاني دست مييابند كه خود از عوامل تشديد تبعيض عليه زنان به ويژه برده داري زنان در غرب ميباشد. روند تحولات غرب نشان مي دهد كه ادعاي آنها پيرامون حقوق زنان كه به واسطه آن به دخالت در امور ساير كشورها مي پردازند تنها بهانه اي براي توسعه طلبي و اشاعه فرهنگ غرب در ساير كشورها براي زدودن دين و آداب فرهنگي كشورها مي باشد كه نمونه بارز آن را عملكرد اشغالگران عراق و افغانستان مي توان مشاهده كرد كه با سياست ها ي به اصطلاح فرهنگي خود به دور ساختن زنان از فرهنگ كشورشان مي پردازند . جامعه اروپا امروز به مركزي مبدل شده است كه زنان به عنوان ابزار اقتصادي و سياسي و با نام آزادي مورد سوء استفاده صاحبان سرمايه و سيسات قرار مي گيرند در حالي كه زنان اين جواع خود اعتراف دارند در لواي اين به اصطلاح آزادي مهمترين حقوق خود يعني امنيت و هويت خود به عنوان يك زن را از دست داده اند كه بزرگترين نقض حقوق اوليه آنها مي باشد كه به دليل بي توجهي دولتمردان روبه گسترش است بگونه اي كه زنان در غرب دست يابي به حقوق واقعي يشان را دور از ذهن مي دانند .
1-ازمسائل فراگير در اروپا كه موردانتقاد شديد سازمان ملل قرار گرفته است، افزايش فزاينده خشونتهاي خانوادگي عليه زنان ميباشد. براساس آمار منتشره در برخي از كشورهاي غربي نظير هلند و بلژيك و فرانسه خشونت خانوادگي عليه زنان به 50 درصد ميرسد. گزارشهاي حقوق بشر نشان ميدهد كه زنان در غرب از نوعي نا امني خانوادگي رنج ميبرند كه حتي موجب گرديده تا بسياري از آنها از ازدواج خودداري و به تجرد روزگار بگذرانند. اين در حالي است كه عدم امنيت اجتماعي و گسترده ديدگاه كالايي به زنان كه براي استفاده مردان خلق شدهاند، بر خشونتهاي اعمال شده در خانوادهها عليه زنان دامن ميزند.اين در حالي است كه به دليل فساد حاكم بر دستگاههاي قضايي بسياري از اين كشورها زنان نمي توانند براي احقاق حقوقشان به دادگاه مراجعه نمايند.
2-نكته ديگر در نقض حقوق زنان در اروپا، تفاوتهاي اعمال شده در ميزان ساعات كار و حقوق دريافتي زنان با مردان ميباشد. بر اساس آمار، زنان در بسياري از جوامع اروپايي با ساعات كار بيشتر، حقوق كمتر حتي تا نصف حقوق مردان دريافت ميكنند كه براساس اظهارات نهادهاي مدني از نشانههاي تبعيض عليه زنان است كه در غرب اعمال ميگردد. به عنوان مثال در كشور انگليس زنان به رغم ساعات كار بيشتر تا 4/1 كمتر از حقوق مردان، دستمزد دريافت ميكنند تا اين كشور مهد دموكراسي جهان موردي ديگر از نقض حقوق زنان را به نمايش گذارد در حالي كه براساس ماده23 اعلاميه حقوق بشر 1948 همه حق دارند تا بدون تبعيض، در مقابل كار مساوي، اجرت مساوي دريافت دارند.
3 -آنچه امروز در اروپا همچون دوره بربريت در حال اجراست و اين كشورها از مقابله با آن خودداري ميكنند، برده داري زنان ميباشد. نهادهاي حقوق بشر و حاميان حقوق زنان بارها در گزارشهاي متعدد هشدار دادهند كه اروپا به مركزي براي برده داري از زنان مبدل گرديده كه در آن زنان به عنوان كالا خريد و فروش ميگردند. اين نهاداعلام كردهاند كه به رغم آنكه بر اساس ماده 4 اعلاميه حقق بشر 1948 احدي را نميتوان در بردگي نگاه داشت و داد و ستد بردگان به هر شكلي كه باشد ممنوع است، اما اين امر در اروپا موج فزايندهاي به خود گرفته است. آمار نشان ميدهد كه روزانه صدها زن كه عموما از اروپاي شرقي بوده و از روماني و بلغارستان به اروپاي غربي وارد گرديدهاند به طور آشكار و پنهان داد و ستد ميگردند كه بسياري از آنها براي مراكز فساد، سوءاستفادههاي مالي و جنسي و بردگان خانگي خريداري ميگردند. اين آمار در سال به بيش از دهها هزار تن بالغ مي گردد كه به دليل بي توجهي دولتمردان رو به افزايش است.
شعارهاى فريبنده و كاذب
از شعارهاى فريبنده كه در مجامع غربى خودنمايى كرد حمايت افراطى از زنان مىباشد كه تحت عنوان جنبش فمينيسم(Feminism) گسترش يافت كه در واقع نوعى اعتراض به مرد سالارى آشكار حاكم بر اعلاميه حقوق بشر فرانسه بود چنانچه جان استوارت ميل در كتاب انقياد زنان به اين واقعيت اشاره كرده است. آرى در غرب حتى بنيان گذاران حقوق بشر زنان را به ديده تحقير مىنگريستند و منتسكيو متفكر مشهور اروپايى و از بنيان گذاران انقلاب كبير فرانسه در اثر معروف خود يعنى روح القوانين زنان را موجوداتى با روانهاى كوچك و داراى ضعفهاى عقلى، متكبّر و خودخواه معرفى مىكند. در اعلاميه حقوق بشر هم كه در سال 1789 ميلادى در فرانسه تصويب شد از برابرى حقوق زن و مرد سخنى به ميان نيامد.
در دهه هفتاد ميلادى فمنيستها با ردّ ازدواج و تأكيد بر تجرد و حرفه اقتصادى افكار خود را مطرح مىكردند و شعارشان زنان بدون مردان و يا رفتارهاى مردانه بود پس از آن اين حركتها تا حدودى رو به كاهش نهاد، زيرا خودشان مشاهده كردند كه خشونت روزافزون در محيط خانواده، در محيط كار و عدم امنيت جنسى از نتايج چنين حمايت دور از منطق و واقعيت بود پس از آن غربىها به نقشهاى سنتى و نهاد خانواده توجه نمودند و گويا تقسيم سنتى نقش ها به سرعت بازگشت و اقتدار پدر سالارانه قوت يافت. سازمان ملل متحد هم سال 1994 ميلادى را به عنوان سال خانواده اعلام كرد. فمينيستهاى جديد با تأثيرپذيرى از پست مدرنيسم تكيه بر روانشناسى رفتار گرايانه بر حفظ خصوصيات جنس مؤنث اصرار ورزيدند آنان معتقد شدند كه باورهاى فمينيستهاى راديكال نه تنها غير قابل دسترس است بلكه مىتواند اشكال جديدى از ستم را بوجود آورد زيرا در اين ديدگاهها از تفاوت شرايط جوامع مختلف و اختلاف فرهنگها غفلت شده است، اما با بررسى سير تاريخى تفكر فمنيستى و ديدگاههاى گوناگونى كه در اين زمينه ابراز شده مىتوان به وجه مشترك تمامى آنها اشاره كرد. آنان يافتههاى بشرى را سرچشمه و اساس قانونگذارى مىدانند و تمامى آنان ميوه نهضت رنسانس و انديشههاى اومانيستى هستند و خانواده را آماج حملات خويش قرار مىدهند، باورهاى دينى و ارزشهاى اعتقادى را نفى مىكنند و اصالتهاى اخلاقى در باب زنان چون حجاب، حياء و عفاف را كه آيين مقدس اسلام به شكل شايستهاى مطرح كرده رد مىكنند و در صدد آن نمىباشند كه جايگاه و منزلت حقيقى زن را در جامعه روشن كنند.
و بر اساس گزارشها و اسناد منتشره نقض حقوق زنان در اروپا را در چند بعد ميتوان به اختصار مورد ارزيابي قرار داد.