خوب در اینجا کلام بعضی دیگر از علمای اهل سنت را میاوریم که طبق این قاعده پیش رفته اند.
ذهبی
ذهبی : یکی از بزرگان اهل سنت که شاید بیشتر معارفی که اهل سنت از گرفته اند بستگی به این جناب دارد .ذهبی مثل این قاعده یعنی ( اين علم بر اساس دو چيز بنا شده است : يكي اعتقاد به صداقت و راستگوئي كساني كه با علي دشمني دارند و ديگري اعتقاد به زنديق بودن و كاذب بودن كساني كه علي را دوست دارند ) پیش رفته است تا انجا که بیشتر فضائل مربوط به حضرت علی علیه السلام را در بحث رجالی قلع و قمع کرده است و جایی هم که نتوانسته حدیث را ضعیف قلمداد کند مثل حدیث : يا علي جز مؤمن تو را دوست ندارد و جز منافق تو را دشمن ندارد ؛ هرچه سعی کرده و به این در و ان در زده نتواسته تضعیف کند ، امده است گفته ؛ دقت فرمایید ؛ گفته : قلب من شهادت میدهید که این حدیث درست نمیباشد(میزان اعتدال ذهبی ج1 ص 82)
تجزیه و تحلیل : پس ملاک ضعیف یا قوی بودن یک حدیث را برادران شیعه و اهل سنت فهمیدند و ملاک این کار هم شهادت قلب جناب ذهبی میباشد. البته ذهبی تعصبات دیگری هم داشته است مثل اینکه عبد الرزاق استاد بخاری اگر مرتد هم شود ، حدیث او را رد نمیکنم. یا او حدیث : هرکسی حضرت علی را بر ابوبکر مقدم کرد مفتضح شده ، با اینکه اصلا سند هم ندارد را چشم بسته قبول کرده است ، با این تفاسیر باید گفت انا لله و انا الیه راجعون
ا سلام خدمت دوستان
امروز میخواهیم در مورد درستی یا نادرستی یک حدیث از نظر بزرگان اهل سنت مطالبی را به عرض برسانم .
در اینجا ما قول چند تن از بزرگان اهل سنت را که واقعیت این مطلب را به صورت تلخ بیان کرده اند بیان کنیم.
در اینجا لازم به ذکر است که طرف صحبتهای ما بیشتر وهابیت میباشد. که مقام حضرت علی را در حد یک صحابه هم نمیدانند چه برسد به همطرازی با خلفا
ابن حجر عسقلانی
نظر ابن حجر عسقلانی (که هم برادران اهل سنت او را قبول دارند و هم وهابیون) چکیده واقعیت تلخ قبول کردن یا نکردن یک حدیث میباشد ؛ نظر او ادر مورد علم رجال كه زير بناي اعتقاد اهل سنت به خلافت سه خليفه است را زير سؤال برده و گفته است :
اين علم بر اساس دو چيز بنا شده است : يكي اعتقاد به صداقت و راستگوئي كساني كه با علي دشمني دارند و ديگري اعتقاد به زنديق بودن و كاذب بودن كساني كه علي را دوست دارند .
خوب در اینجا شما با نظر یکی از بزرگترین علمای علم رجال اشنا شدید.
حال ما کمی این جمله ابن حجر عسقلانی را توضیح میدهیم .
ابن حجر میگوید یعنی کسانی که در باب فضائل حضرت علی علیه السلام حدیثی را اورده اند و جز راویان حدیث بوده اند همه انها درغگو ، و بی خدا هستند ؛ مثلا کسانی که حدیث ثقلین ، منزلت ، اثنا عشر ، طیر ، غدیر ، تطهیر ، مباهله ، نجوا ، یوم دار ، ولایت ، و هزاران حدیث دیگر که در باب فضائل امام علی است را بیان کرده اند بی خدا و زندیق میباشند ؛ اما کسانی که خزعبلاتی را نسبت به امام علی علیه سلام مثل : نعوذبه الله بت پرست بودن او در مدتی از کودکی یا نعوذبه الله شرابخواری یا مخالفت حضرت با پیامبر در جنگ تبوک ، یا صلح حدیبه و خزعبلات دیگر را که اورده اند انها راستگو و با صداقت میباشند.
تجزیه و تحلیل : در خود درصحاحتان از پيامبر(ص) نقل شده که فرمود: يا علي جز مؤمن تو را دوست ندارد و جز منافق تو را دشمن ندارد. ( صحيح مسلم ج 1 ص 61 و صحيح ترمذی ج 5 ص 635 و سنن نسائي ج 8 ص 116 ) خوب در اینجا پیامبر مصادیق نفاق و دوستی را کاملا توضیح داده است ( برای همین است که به حضرت علی علیه السلام لقب تقسیم کننده بهشت و جهنم داده شده است ) ، حال به نظر شما گفته ابن حجر که گفته يكي اعتقاد به صداقت و راستگوئي كساني كه با علي دشمني دارند و ديگري اعتقاد به زنديق بودن و كاذب بودن كساني كه علي را دوست دارند ؛ چقدر ارزش دارد ایا بزرگان اهل سنت جای مومن و منافق را از لحاظ رجالی عوض نکرده اند. البته من در اینجا قصد توهین را خدای ناکرده ندارم و امیدوارم که من اشتباه برداشت کرده باشم ؛ برداشت من گفته عایشه است :که او آنقدر کينه از امام علی داشت که حتي توان شنيدن نام علي را هم نداشت ( صحيح بخاری ج 1 ص 162 و ج 2 ص 135 و ج 5 ص 140 ) یا ؛ پس از شهادت او سجده شکر به جا اورد ؛ و فضلای اهل سنت هم برای اینکه این گفته عایشه را توجیه کنند همچین قاعده رجالی را در پیش گرفته اند ؛ البته اگر نظر انها را در مورد لعن و دشنام که از زبان پیامبر در حق بعضی صحابه جاری میشده میتواند روشنگر بحث ما باشد ؛ در صحیح مسلم امده است :
أللهم! إنما أنا بشر، فأي المسلمين لعنته أو سببته فاجعله له زكاة و أجرا.
هر كس را كه من ( یعنی پیامبر ) لعنت كردم، خدايا! لعنت مرا مايه تزكيه و أجر او قرار بده. (صحيح مسلم، ج8، ص24 )
خوب اینکه پیامبر در قبال معاویه هم نفرین کرده است چیز کاملا اشکار و واضحی میباشد ، حال علمای اهل سنت باید یک پل بین این دو قضیه بزنند وگرنه شخصی مثل معاویه ملعون میشود پس برای همین است که ذهبي ميگويد:
لعن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) براي معاويه، يكي از فضايل معاويه است.
اينها ديدند كه اين حديث در ميان مردم آمده است. آمدند حديث درست كردند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرموده:
خدايا هر كسي را من لعن كردم و فحش دادم، لعن و فحش من، براي او من رحمت باشد.
پس در اینجا ما چند نتیجه اخلاقی هم میگیریم ؛ پیامبر فرموده است :
لعن الله الراشي و المرتشي.
پیامبر فرموده : خدا لعنت كند رشوه گيرنده و رشوه دهنده.
مسند احمد، ج2، ص190 - مستدرك الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج4، ص102
يعني رشوه حلال است؟
پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرموده:
خدا لعنت كند آن مردانی را که زنا میکنند .
پس زنا كردن، عين رحمت است؟
پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرموده:
خدا لعنت كند قمار بازها را.
پس قمار بازي، بايد عين رحمت باشد؟
براردان عزیز دیدید که ساخت یک حدیث جعلی برای کسی چه توجیهات مضحک گریه اوری را پدید می اورد.
البته ذکر این نکته خالی از لطف نیست که بگویم ابن حجر با این سخن زیربنای تعریف و تمجید از خلفا را ویران کرده است و خودش هم در اخر عمر به مذهبش بدبین شده است ، و برای همین است که بعضی ها نسبت شیعه شدن به او در اخر عمر مثل طبری داده اند.
مناظره علمای شیعه و سنی در حضور فرزند آلب ارسلان سلجوقی- قسمت چهارم
شيخ عباسي: شيعيان عقيده دارند كه قرآن تحريف شده است.
علوي: اتفاقاً، مشهور است كه شما اهل سنت معتقد به تحريف قرآن هستيد!
عباسي: اين دروغي بيش نيست!
علوي: مگر در كتابهاي شما نقل نشده كه آياتي پيرامون «غرانيق» بر پيامبر اكرم (ص) نازل گرديده بود، اما بعدها آن آيات منسوخ و از قرآن حذف شده است؟
پادشاه (خطاب به وزير): آيا ادعاي علوي صحيح است؟
وزير: آري، مفسران چنين گفتهاند[1].
پادشاه: پس چگونه ميتوان به قرآن تحريف شده اعتماد كرد؟
علوي: اي پادشاه! بدان كه ما شيعيان چنين باوري نداريم. اينها عقيدهي اهل سنت است و بر اين اساس، قرآن براي ما قابل اعتماد و صحيح است، اما براي اهل سنت، قرآن قابل اعتماد نيست!
عباسي: اما دربارهي تحريف قرآن، احاديثي در كتابها و از زبان علماي شما نقل شده است.
علوي: اولاً، تعداد آن احاديث اندك است؛ ثانياً، همهي آنها جعلي و دروغين هستند و دشمنان آنها را براي بدنام كردن شيعيان جعل كردهاند. ثالثاً، راويان و اسناد آنها غيرمعتبر است. آن چه برخي علما نقل كردهاند، مورد توجه نيست و اعتباري ندارد. اما علماي بزرگ شيعه كه گفتههاشان مورد قبول است، هرگز تحريف قرآن را نميپذيرند، برخلاف علماي شما اهل سنت كه معتقدند خداوند متعال [العياذ بالله] در مدح بتها آياتي نازل كرده و فرموده است: «تلك الغرانيق العُلي، منها الشفاعه تُرتجي»![2]
پادشاه گفت: كافي است، دربارهي موضوع ديگري بحث كنيد.
سيوطي در الاتقان آورده است: ابن ابي حاتم و ابوجرير و ابن منذر با سند صحيح از سعيد بن جبير نقل كردهاند كه پيامبر اكرم در مكه اين آيات سورهي نجم را تلاوت ميكرد: «افرايتم اللات و العزي* و مناه الثالثه الاخري»، ناگهان [العياذ بالله] شيطان بر زبان آن حضرت اين عبارات را جاري كرد: «تلك الغرانيق العُلي و إن شفاعتهم لترتجي». پس مشركان گفتند: پيش از اين هيچگاه خدايان (بتهاي) ما را به نيكي ياد نكرده بود. پس به سجده افتادند و آن حضرت نيز سجده كرد و اين آيات نازل شد[!] داستان غرانيق در ميان مورخان و مفسران مشهور است و ابن حجر عسقلاني هم آن را شرح داده است. همچنين در فتح الباري (شرح صحيح بخاري)، ج 8، ص 354 و 355 نيز اين داستان آمده است.
[2] . در ميان اهل سنت و شيعيان، روايات بسياري دربارهي تحريف قرآن وجود دارد كه مدعي افزوده يا كاسته شدن آيات قرآن هستند و شبهاتي را نيز پديد آوردهاند، اما شيعيان اين قبيل روايات را نادرست ميدانند و بر اساس اصل «تطبيق احاديث با قرآن و عقل»، به اين گونه روايات اعتنا نميكنند. اما روايات اهل سنت دربارهي تحريف قرآن، حتي در كتب صحاح (به ويژه صحيح بخاري و صحيح مسلم) نيز ذكر شده و قابل انكار نيست.
از جمله مهم ترين اين روايات آن است كه به نقل از عمر آمده است: «از جمله آياتي كه خداوند نازل كرد، آيهي رجم بود كه آن را خوانده و دريافته بوديم و رجم از جمله حدودي است كه خداوند در مورد زناي محصن مقرر فرموده است، اما ميترسم كه زماني بگذرد و مردم بگويند كه به خدا ما آيهي رجم را در كتاب خدا نيافتيم»! (بخاري، كتاب حدود، باب رجم حُبلي)
اما متن آن آيهي خيالي از اين قرار است: «الشيخ و الشيخة اذا زنيا فارجموهما البتة، نكالاً من الله»! (سنن ابن ما جه و موطأ مالك)
همچنين آيهي خيالي ديگري را به قرآن نسبت دادهاند كه متن آن چنين است: «أن لا ترغبوا عن آبائكم فاته كفر بكم أن ترغبوا عن آبائكم …»!
و به نقل از عايشه آمده است: در قرآن آيهي «عشر رضعات معلومات» وجود داشت و زماني كه پيامبر از دنيا رفت نيز اين آيه بخشي از قرآن بود! (صحيح مسلم، كتاب رضاع، باب التحريم بخمس رضعات).
همچنين از ابوموسي اشعري چنين نقل شده است: «در قرآن سورهاي بود كه از لحاظ حجم و محتوا به سورهي برائت (توبه) شباهت داشت و آن را ميخوانديم، اما فراموشش كرده ام و تنها اين آيه را از آن به خاطر دارم: «لو كان لابن آدم واديان من مالٍ لابتغي واديا ثالثاً و لا يملأ جوف ابن آدم الا التراب .. [!] (صحيح مسلم، كتاب زكات)
و سورهي ديگري هم در قرآن بود كه به يكي از مسبحات (سورههايي كه با تسبيح آغاز ميشود) شباهت داشت، اما آن را نيز فراموش كردهام و تنها اين آيه از آن را به ياد دارم: «يا ايها الذين آمنوا لم تقولون ما لا تفعلون فنكتب شهادة في اعناقكم فتسالون عنها يوم القيامه … [!] (صحيح مسلم، باب «لو أن لابن آدم واديَين»).
همچنين در كتب اهل سنت به نقل از عائشه آمده است: سورهي احزاب در زمان پيامبر (ص) دويست آيه داشت، اما وقتي عثمان قرآن را به نگارش درآورد، اين سوره بهاندازهي فعلي شده !! (الاتقان سيوطي، باب ناسخ و منسوخ)
و از ابن عمر نقل شده است كه: «هيچ يك از شما نبايد بگويد كه تمام قرآن را خواندم، كسي چه ميداند، بسياري از قرآن حذف شده است، پس بگوييد اين اندازه از قرآن را كه در دسترس است، خواندم»! (همان منبع)
از اين قبيل روايات در كتب سنن و فقه اهل سنت بسيار يافت ميشود، هر چند اعتقاد به آن به ظاهر كفرآميز به نظر ميرسد، اما چنين رواياتي نزد اهل سنت معتبر و مقبول هستند، زيرا در صحيح بخاري و مسلم نيز ذكر شدهاند.
ترجمه مهدی سرحدی (مناظرات علمای شیعه و سنی)
+ نوشته شده در یکشنبه ۶ شهریور ۱۳۹۰ساعت 13:4 توسط | آرشیو نظرات
شبهه 7 : بر مردي مدح نمي شود مگر به كاري پسنديده و زكات دادن در ركوع مستحب و محمود نيست، و اگر مستحب بود بايد رسول خدا اين كار را كرده باشد و بر آن ترغيب نموده باشد علي و ديگران همه مكرر انجام دهند
پاسخ : در اين آيه دادن زکات و صدقه در حال رکوع مدح نشده بلکه واقعه خارجي دادن زکات در حال رکوع به عنوان نشانه ذکر شده است