نمونه دوم : ام حرام، همسر عبادةبن صامت بود و رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي رفت منزل او و ام حرام غذا درست مي كرد و رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي خورد، يك روزي رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) سر خود را گذاشتند روي زانوي ام حرام و او سر رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را تفتيش مي كرد و شپش هاي سر او را جدا مي كرد.
صحيح مسلم، ج6، ص49
حال پیامبر در خانه یک نامحرم چه کار میکند دلیلش چیست ؟ سر خود را گذاشتند روي زانوي یک نامحرم ایا اشکال !!! ندارد ؟ در سرش شپش است جستجو میکند ؟ مگر نه اینکه پیامبر فرمود نظافت نشانه ایمان است.ایا خلق عظیم یا اسوه حسنه برادران اهل سنت همچین فردی میباشد ؟
نمونه اول : در كتاب صحيح مسلم و بخاري كه مي فرمائيد أصح الكتب بعد از قرآن است، نقل مي كند از قول عايشه كه:
كان رسول الله (صلي الله عليه و سلم) مضطجعا في بيتي كاشفا عن فخذيه أو ساقيه، فستأذن ابوبكر، فأذن له و هو علي تلك الحال؛ فتحدث ثم استأذن عمر، فأذن له و هو كذلك؛ فتحدث ثم استأذن عثمان، فجلس رسول الله (صلي الله عليه و سلم) و سوي ثيابه؛ قال محمد و لا أقول ذلك في يوم واحد فتحدث؛ فلما خرج، قالت عايشة: يا رسول الله! دخل أبوبكر، فلم تهتش له و لم تباله؛ ثم دخل عمر، فلم تهتش له و لم تباله؛ ثم دخل عثمان، فجلست و سويت ثيابك؛ فقال الا استحيى من رجل تستحي منه الملائكة.
رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) آن روز كه نوبت من بود، در خانه خوابيده بود، بطوري كه ران حضرت كاملا نمايان بود؛ آقاي ابوبكر آمد و گفت يا رسول الله اجازه داخل شدن مي دهيد و رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) اجازه داد، و ران رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) هم همينطور باز بود؛ با او صحبت كرد و بعد آقاي عمر اجازه ورود خواست و رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) اجازه داد و رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) در همان حال بود؛ با او هم صحبت كرد و در اين هنگام جناب عثمان هم آمد و رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) تا عثمان را ديد، بلند شد و نشست و لباسش را درست كرد و رانهايش را پنهان كرد؛ سپس آنها با هم صحبت داشتند و بعد رفتند؛ از رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) پرسيدم كه وقتي ابوبكر داخل شد، عكس العمل و اهميتي نشان ندادي و رانهايت همانطور بود؛ بعد از آن عمر آمد و باز هم اهميتي ندادي؛ اما چرا وقتي عثمان آمد، بلند شدي و نشستي و لباس هايت را روي رانت كشيدي؟ رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) گفت: عايشه! آيا خجالت نكشم از مردي كه ملائكه از او خجالت مي كشند؟!
صحيح مسلم، ج7، ص117، ح6103
حالا چرا پیامبر از پدر عایشه ، خلیفه اول خجالت نمیکشد نمدانیم یا از جناب عمر هم همین طور ؛ ولی از عثمان خجالت میکشد.
صحیح مسلم را بهتر بشناسیم
با سلام
در ابتدا میخواهم عرض کنم که صحاح سته اهل سنت معتبر ترین کتابهای اهل سنت میباشند که به شرح زیر میباشند.
1ـ صحيح بخاري، تأليف محمد بن اسماعيل بخاري، متوفّي 256 هجري، 9 جزء در 3 مجلّد.
2ـ صحيح مسلم، تأليف مسلم بن حجاج نيشابوري، متوفّي 261 هجري، 5 جلد كه جلد پنجم آن فهرست است.
3ـ سنن ابن ماجه، تأليف حافظ ابو عبداللّه محمد بن يزيد قزويني، متوفّي 275 هجري، 2 جلد.
4ـ سنن ترمذي، تأليف ابو عيسي محمد بن عيسي بن سورة، متوفّي 279 هجري، 5 جلد.
5ـ سنن ابيداود، تأليف حافظ ابو داود سليمان بن اشعث سجستاني ازدي، متوفّي 275 هجري، 4 جلد در دو مجلّد.
6ـ سنن نسائي، تأليف ابوعبدالرحمن احمدبن شعيب بن علي نسائي، متوفّي 303 هجري، 8 جلد در 4 مجلد.
این کتابها مخصوصا دو کتاب اول را اهل سنت چشم بسته قبول دارند. نویسندگان این کتابها همه ایرانی الاصل هستند. که ما ایرانی ها خود انها را قبول نداریم و معتقدیم با افکار زشتشان و بیان کردن احادیثی زشت نه تنها به خدا بلکه به فرستاده اش حضرت محمد را بی شرمی و تهمت و اسرائیلیات را به بی نهایت رسانده اند. و جالب اینجاست که اگر کسی میخواهد با اسلام اشنا شود برادران اهل سنت ما میگویند برو کتابهای بخاری و مسلم را مطالعه کن ؛ به نظر شما ان شخص بعد از خواندن اسرائیلیات این کتابها به ریش مسلمانان بااین خدایشان و پیامبرشان نمیخندد یا ملحد و لائیک بودن را به مسلمانی ترجیح نمیدهد.
اسرائیلیات و کتاب بخاری را در پستهای زیر بیان کردیم حال نوبت به صحیح مسلم میرسد و در زیر چند نمونه از خزعبلات صحیح مسلم را بررسی میکنیم. ( البته دوستش جناب بخاری هم بیشتر این خزعبلات را اورده است )
جانشینان پیامبر
در کتابهای معتبر اهل سنت امده است که :
جانشيان من پس از من دوازده نفرند و همه از قريش هستند . (صحيح بخاري ج1 ص 127 – صحيح مسلم ج6 ص3) یا امر مردم به خیر خواهد گذشت مادام که دوازده نفر بر آنها ولایت داشته باشند که همه آنها از قریش اند .(صحیح مسلم ج 3 ص 452)
خوب علمای اهل سنت تلاش زیادی برای پیدا کردن این نام این 12 نفر کرده اند ، مثلا در نام این 12 نفر از نامهایی مثل یزید ، مروان ، مامون ، هارون رشید ، معاویه و … دیده میشود. و بعضی ها هم تا 24 تا نام ارتقاء داده اند و اخرش هم خود را به !!! زده اند که ما منظور از این حدیث را ندانستیم !!! حال خواهش ما این است که علما در این لیست 12 نفره کمی تعغیرات داده تا نامهایی مثل حسنی مبارک و پادشاه عربستان هم جا شوند !!!
در شرح غزه
که مرد گرچه بر ساحل است ای رفیق نیاساید و دوستانش غریق
من از بینوایی نیم روی زرد غم بینوایان رخم زرد کرد
نخواهد ببیند خردمند ریش نه بر عضو مردم نه بر عضو خویش
یکی اول از تندرستان منم که ریشی ببینم بلرزد تنم
مناظره علمای شیعه و سنی در حضور فرزند آلب ارسلان سلجوقی- قسمت ششم
عالم علوي گفت: يكي از انحرافات و خرافات مورد پذيرش شما اهل سنت آن است كه عقيده داريد خداوند متعال، بندگان را به گناه و معصيت وامي دارد و سپس آنان را به خاطر آن كيفر ميدهد!
شيخ عباسي گفت: مگر در قرآن نخواندهاي كه خداوند ميفرمايد: ﴿وَمَن يُضْلِلِ اللّهُ﴾ و يا ﴿طَبَعَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ﴾.
علوي: در پاسخ بايد بگويم كه قرآن داراي مجاز و كنايه است و بايد هر يك از آنها را با توجه به اين اصل معنا كنيم و آنها را به معناي حقيقي آن بازگردانيم. اولاً، منظور از «گمراه كردن» در اين آيه آن است كه خداوند انسان كافر و شق را رها ميكند و او را مهلت ميدهد تا گمراه شود، چنان كه بگوييم: «حكومت، مردم را فاسد كرد»، بدين معنا كه حكومت، مردم را به حال خود رها كرد و به آنان توجهي نكرد تا فاسد شدند. ثانياً، آيا در قرآن نخواندهاي كه ﴿ قُلْ إِنَّ اللّهَ لاَ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاء﴾ و﴿إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا﴾ ويا ﴿وَهَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ﴾؟ ثالثاً، به لحاظ عقلي قابل پذيرش نيست كه خداوند، آدمي را به معصيت فرمان دهد و سپس او را به خاطر آن كيفر نمايد. چنين كاري حتي از يك انسان عادي هم بعيد است، چه رسد به خداوند دادگر و بنلدمرتبه كه از آن چه مشركان و ستمكاران ميگويند، بسي فراتر و والاتر است …؟
پادشاه گفت: نه! امكان ندارد كه خداوند، آدمي را به معصيت وادارد و سپس او را به خاطر آن كيفر دهد. اين عين ظلم است و خداوند متعال از ظلم و تباهي منزه است، چنان كه ميفرمايد ﴿وَأَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِّلْعَبِيدِ﴾. اما گمان نميكنم كه اهل سنت به گفتههاي شيخ عباسي معتقد باشند.
سپس رو به وزير كرد و گفت: آيا اهل سنت چنين عقيدهاي دارند؟
وزير گفت: آري، قول مشهور در ميان اهل سنت همين است.[1]
پادشاه گفت: چگونه موضوعي را كه با عقل در تعارض است، ميپذيرند؟
وزير گفت: آنان در توجيه اين عقيده، توضيحات و دلايلي ذكر ميكنند…
پادشاه گفت: هر توجيه و استدلالي هم كه داشته باشند، عاقلانه نيست و به عقيدهي من، نظر عالم علوي صحيح است و امكان ندارد خداوند كسي را به كفر و معصيت وادار كند و سپس او را به خاطر آن كيفر دهد.
علوي: علاوه بر آن، اهل سنت معتقدند كه پيامبر خدا (ص) در پيامبري خود ترديد داشت.
عباسي: اين يك دروغ آشكار است!
علوي: مگر در كتب حديث شما از قول پيامبر (ص) روايت نشده كه «هر بار كه جبرئيل در آوردن وحي تأخير ميكرد، گمان ميكردم كه وحي را بر فرزند خطّاب (عمر) نازل كرده است (!!)»؛ در حالي كه قرآن كريم در آيات متعددي بر اين حقيقت تأكيد دارد كه خداوند براي نبوت با پيامبرش، محمد (ص) عهد و پيمان بسته است.
پادشاه رو به وزير كرد و گفت: آيا سخن علوي صحيح است و اين حديث در كتابهاي اهل سنت وجود دارد؟
وزير گفت: آري، در برخي كتابها چنين آمده است.[2]
پادشاه گفت: اين عين كفر است!
<< 1 ... 17 18 19 ...20 ...21 22 23 ...24 ...25 26 27 ... 30 >>