حال بررسی کنیم که ایا خود ابن تیمیه گه به قول بزرگان اهل سنت خدا او را کور و کر (باطنی) کرده است هیزم جمع کن شب بوده است یا نه ؟
ابن تيميه حراني، مؤسس و تئوريسين فكرى وهابيت نيز از كسانى است كه «حاطب ليل» لقب گرفته است و اين افتخار نصيب ايشان نيز شده است.
تقى الدين حصنى دمشقى در دفع شبه من شبه مى‌نويسد:
كلام إبن تيمية في الإستواء ووثوب الناس عليه:
ابوالحسن علي دمشقي، در صحن مسجد جامع اموى از پدرش نقل كرد كه گفت: ما در مجلس ابن تيميه بوديم كه سخن از نشستن خدا بر عرش به ميان آمد، گفت: خداوند همانگونه كه من اين‌جا نشسته‌ام، نشسته است، مردم به وى حمله ور شدند و او را از منبر به زير آوردند و با مشت و لگد به جانش افتادند و نزد قاضى بردند. دانشمندان گردآمدند و از وى پرسيدند كه به چه دليل اين سخن را گفته‌اى؟ گفت: به دليل سخن خداوند «الرحمن علي العرش استوي» همه خنديدند و فهميدند كه فردى نادان است، بعضى گفتند كه او «حاطب ليل» است.
الحصني الدمشقي، تقي الدين أبي بكر (متوفاي: 829هـ)، دفع شبه من شبه وتمرد، ج 1، ص 41، ناشر: المكتبة الأزهرية للتراث – مصر.


موضوعات: پاسخ به شبهات
   شنبه 27 آبان 1396نظر دهید »

شبهه 14 : ثعلبی یکی از علمای اهل سنت که ایه ولایت را در حق حضرت علی علیه السلام میداند ، حاطب لیل ( هیزم جمع کن : یعنی دقت نمیکرده و حدیث درست و اشتباه را گرد اوری میکرده است) بوده است.

پاسخ : ابواسحاق ثعلبي، از بزرگان اهل سنت و صاحب تفسير معروف الكشف والبيان‌، يكى از كسانى است كه حاطب ليل لقب گرفته است.
ابن تيميه حرانى در منهاج السنة در باره او مى‌گويد:
تمام دانشمندان اتفاق نظر دارند كه ثعلبى وامثال او، هم روايات صحيح نقل كرده‌اند و هم ضعيف، و نيز پذيرش هر روايتى را كه ثعلبى نقل كرده، لازم نمى‌دانند؛ از اين رو به ثعلبى و افرادى همانند او، حاطب ليل گفته‌اند؛ چون هرچه يافته و ديده‌اند؛ چه صحيح و يا غير صحيح نقل و روايت كرده‌اند؛ اگرچه بيشتر رواياتشان صحيح است؛ ولى در بين آن به اتفاق علما اخبار دروغ هم وجود دارد.
الحراني، أحمد بن عبد الحليم بن تيمية أبو العباس (متوفاي728هـ)، منهاج السنة النبوية، ج 7، ص 90، تحقيق د. محمد رشاد سالم، ناشر: مؤسسة قرطبة، الطبعة: الأولى، 1406هـ.
در حالى كه ذهبى از او تجليل فراوان كرده و مى‌نويسد:
(أحمد بن محمد بن إبراهيم) أبو إسحاق النيسابوري الثعلبي، صاحب التفسير. كان أوحد زمانه في علم القرآن… كان واعظا حافظا عالما، بارعا في العربي، موثقا. أخذ عنه: أبو الحسن الواحدي.
وقد جاء عن أبي القاسم القشيري قال: رأيت رب العزة في المنام وهو يخاطبني وأخاطبه، فكان في أثناء ذلك أن قال الرب جل اسمه: أقبل الرجل الصالح. فالتفت فإذا أحمد الثعلبي مقبل.
ثعلبى صاحب تفسير، يگانه دورانش در علوم و دانش‌هاى قرآن… واعظ، دانشمند و حافظ وسرآمد دردانش عربى و مورد اعتماد بود كه ابوالحسن واحدى از وى حديث نقل مى‌كرده است.
از ابوالقاسم قشيرى نقل است كه گفت: خداوند بزرگ مرتبه را درخواب ديدم كه با من سخن مى‌گفت و من با او سخن مى‌گفتم، در اين بين خداوند فرمود: اين مرد صالح را درياب، نگاه كردم ديدم احمد ثعلبى است.
الذهبي، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفاي748هـ)، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، ج 29، ص 186، تحقيق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ - 1987م.
در تذكرة‌ الحفاظ به او لقب «علامه» داده و مى‌نويسد:
ومات في سنة سبع [وعشرين وأربع مائة] العلامة أبو إسحاق أحمد بن محمد بن إبراهيم النيسابوري الثعلبي المفسر في المحرم.
علامه ابواسحاق احمد بن محمد بن ابراهيم نيسابورى ثعلبي، مفسر قرآن، در محرم سال 427هـ از دنيا رفت.
الذهبي، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفاي748هـ)، تذكرة الحفاظ، ج 3، ص 1090، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى.
ابن خلكان مى‌نويسد:
الثعلبي أبو إسحاق أحمد بن محمد بن إبراهيم الثعلبي النيسابوري المفسر المشهور كان أوحد زمانه في علم التفسير وصنف التفسير الكبير الذي فاق غيره من التفاسير.
ثعلبى صاحب تفسير مشهور، در دانش تفسير يگانه زمانش بود، او تفسير كبيرش را نوشت كه بر تمام تفاسير برترى يافت.
إبن خلكان، أبو العباس شمس الدين أحمد بن محمد بن أبي بكر (متوفاي681هـ)، وفيات الأعيان و انباء أبناء الزمان، ج 1، ص 79، تحقيق احسان عباس، ناشر: دار الثقافة - لبنان.
شبيه همين سخن را صفدى در الوافى بالوفيات، ج7، ص201 گفته است.
جلال الدين سيوطى در طبقات المفسرين مى‌نويسد:
أحمد ابن محمد بن إبراهيم أبو إسحاق النيسابوري الثعلبي صاحب التفسير المشهور والعرائس في قصص الأنبياء كان أوحد زمانه في علم القرآن عالما بارعا في العربية حافظا موثقا.
ثعلبى صاحب تفسير مشهور و كتاب عرائس پيرامون قصص پيامبران، در دانش قرآن يگانه زمان، دانشمندى عميق در علوم عربى و حافظ و مورد اعتماد بود.
السيوطي، عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاي911هـ)، طبقات المفسرين، ج 1، ص 28، تحقيق: علي محمد عمر، ناشر: مكتبة وهبة - القاهرة - 1396، الطبعة: الأولى.


موضوعات: پاسخ به شبهات
   شنبه 27 آبان 1396نظر دهید »

مناظره علمای شیعه و سنی در حضور فرزند آلب ارسلان سلجوقی- قسمت هفتم
علوي ادامه داد: علاوه بر اين، اهل سنت در كتاب‌هاي خود روايت كرده‌اند كه رسول خدا(ص) عايشه را بر دوش خود مي‌گرفت و به تماشاي نوازندگان و دف نوازان مي‌رفت [!]. آيا چنين عملي در شأن رسول خدا است.

عباسي: چه اشكالي دارد؟

علوي: آيا تو ـ كه يك فرد عادي هستي ـ چنين كاري را انجام مي‌دهي؟ آيا همسرت را بر دوش مي‌گيري و به تماشاي نوازندگان ساز و دف و مي‌نشيني؟

پادشاه گفت: هر كس كه ذره‌اي حيا و غيرت داشته باشد، چنين نمي‌كند، چه رسد به رسول خدا كه تجسم حيا و غيرت و ايمان است. آيا به راستي چنين مطالبي در كتب اهل سنت آمده است؟

وزير گفت: آري، در برخي كتاب‌ها چنين آمده است.[1]

پادشاه گفت: چگونه ايمان آوريم به پيامبري كه در نبوت خود ترديد داشته است؟

شيخ عباسي گفت: بايد اين روايات را توجيه و تفسير كرد.

علوي: پس به نظر شما اين روايات صحت دارد؟ ديدي جناب پادشاه؟ ملاحظه كرديد كه اهل سنت اين قبيل خرافات و خزعبلات را باور دارند ..

عباسي: كدام خرافات و خزعبلات؟ منظورت چيست؟

علوي: گفتم كه، بنا بر عقايد شما اهل سنت:

1. خداوند مانند انسان‌ها داراي دست و پا است و حركت و سكون دارد.

2. قرآن كريم تحريف شده و آياتي از آن كاسته يا بدان افزوده شده است.

3. پيامبر خدا (ص) كارهايي را انجام مي‌داد كه حتي افراد معمولي آن را انجام نمي‌دهند، مانند اين كه عايشه را بر دوش مي‌گرفت و بيرون مي‌رفت.

4. پيامبر خدا (ص) در پيامبري خود ترديد داشت.

همچنين بيان كرديم كه:

1. كساني كه پيش از علي بن ابي طالب به خلافت رسيدند، با زور و شمشير حاكم شدند و مشروعيت نداشتند.

2. كتاب‌هاي اهل سنت، خرافات و مطالب كذبي را از امثال ابوهريره نقل كرده است.

پادشاه گفت: بحث در اين باره كافي است! درباره‌ي موضوع ديگري بحث كنيد.


موضوعات: مناظره ها
   جمعه 26 آبان 1396نظر دهید »

شبهه 13 : ايشان ولي و مولي را در اين خبر بمعني متصرف در امور و زعامت گرفته در حاليكه اين بر خلاف واقع است، خداي تعالي در سوره ي تحريم آيه ي 4 فرموده: (فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ) كه بيان نموده خدا و جبريل و صالح مؤمنين مولاي رسولند در حاليكه صالح مؤمنين كه مولاي پيامبر بردند چنين نبود كه بر رسول خدا زعامت و ولايت بمعني امارت داشته و متصرف در رسول خداباشند، و خداي تعالي هر جا وصف ولايت را براي بندگان مومن نسبت به يكديگر آورده او از ايشان مدح نموده، به معني دوستي و ياوري ايشان نسبت به يكديگر است چنانكه در سوره ي توبه آيه ي 71 فرموده: (وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَر) پس هر مؤمني ياور و ولي مؤمنان ديگر است. و همچنين هر مؤمن با تقوايي ولي خدا و خدا ولي اوست چنانكه در سوره ي يونس فرموده (أَلا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلا هُمْ يَحْزَنُونَ) و در آيات قرآني جايي نيامده كه در آن كلمه ((ولي)) و ((مولي)) به معني متصرف در امور و كسي متولي بر ديگري باشد، پس امير را والي گويند، اما ولي ناميده نمي شود، و لذا اختلاف شده كه در نماز بر جنازه ي ميت هرگاه والي و ولي جمع شدند كداميك مقدم اند؟ پس ولي در آيات ضد عداوت است و موالات ضد معادات ميباشد.

پاسخ : در اين که “ولي” در اين آيه و آيات و احاديث مشابه از جمله حديث غدير فقط به معناي سرپرست است ، به کتب تفاسير مراجعه کنيد- . اين که خدا و رسول و مومنان را دوست بداريد که چيز جديدي نيست تا خدا آن را با لفظ فقط بيان کند و پيامبر براي اعلامش در گرماي نيمروز هزاران نفر را در گرماي بيابان نگه دارد و نگران از بيان آن باشد و … اگر اين لفظ که چند معنا دارد، در آيه اي به معناي دوست و ياور و… آمده ، دليل نيست که در اين آيه هم بدان معنا باشد . بايد به قراين حالي و مقالي مراجعه کرد و معنا را روشن نمود. براي روشن شدن بيشتر بي اساسي اشکال ها به ترجمه الميزان ،ج5،ص635-642 و رهبري امام علي …، ص282-287 و ديگر کتب تفسير مراجعه کنيد.


موضوعات: پاسخ به شبهات
   جمعه 26 آبان 1396نظر دهید »

شبهه 12 : آنكه در حديث ثعلبي الفاظي است كه با توجه به آنها روشن ميشود كه پيامبر چنين نفرمود: زيرا علي قائد تمام نيكوكاران و برره، و قاتل تمام كفار و كفره نبوده است بلكه براي اين امت خدا محمدr را رسول قرار داده، و همچنين قتل كفار همه بدست علي نبوده بلكه بعضي را علي و بعضي را ساير مجاهديني كه قتال كردند به قتل رساندند و همچنين است جملات ديگر حديث ((مانند منصور من نصره و مخذول من خذله)) يعني منصور كسي است كه علي را ياري كند و مخذول و خوار كسي است كه علي را خوار كند و اگر اين حق و صحيح بود بايد تمام خلفاء و اصحاب رسولr كه به قول شما او را مخذول كرده و حق او را گرفتند و ياريش نكردند مخذول باشند و شما منصور و حال آنكه آنان منصور بودند و بلاد كفار از فارس و روم و مصر و غيره را فتح كردند، شيعه ميگويد امت او را مخذول كردند تا آنكه عثمان كشته شد و معلوم است كه امت قبل از كشته شدن عثمان همه منصور و مؤيد و سربلند بودند و چون عثمان كشته شد امت متفرق و مخذول گرديد، حزبي با علي، و حزبي عليه علي، و حزبي گوشه گير نه طرفدار و نه مخالف علي شدند، و نيز معلوم است كه ايمان مردم و اطاعتشان بخاطر علي نبود تا كمر رسول خداr به واسطه ي علي محكم شده باشد خدا رسول خود را به ياري خود و مؤمنين عزيز نمود، و چنين نبود كه فقط علي به ياري پيغمبرr اختصاص داشته و ديگران او را ياري نكرده باشند. و همچنين ايمان مردم به پيامبرr بخاطر علي و دعوت او نبود. ولي بني اسراييل هارون را دوست مي داشتند و از موسي هراس داشتند و به واسطه ي، هارون به موسي نزديك مي شدند، و بين دلهايشان الفت ميگرفت، پس علي را نميتوان به هارون تشبيه نمود، در حاليكه شيعيان ميگويند كه مسلمين علي را دشمن داشتند و بخاطر بغض با او بيعت نكردند و نص رسولr را كتمان كردند، بنابراين رسول خداr محتاج به علي نبود آن چنانكه موسي به هارون احتياج داشت، پس چگونه رسول خدا جل جلاله گفت به واسطه ي علي كمرم را محكم كن، و اين ابوبكر است كه بدست او پنج نفر از عشره ي مبشره كه از بزرگان و ياوران رسولr بودند ايمان آوردند، يعني عثمان و طلحه و سعد بن ابي وقاص و ابوعبيده و عبدالرحمن بن عوف به راهنمايي ابوبكر مسلمان شدند و كسي از سابقين را ما نديديم كه بدست علي مسلمان شده باشد. و اين مصعب بن عمير از سابقين است كه بدست او اسيد بن حضير و سعد بن معاذ و ببركت او بزرگان انصار مسلمان شدند.

پاسخ : ثعلبي مي گويد که پيامبر علي را به عنوان “قائد البرره و قاتل الکفره و منصور من نصره و مخذول من خذله” معرفي کرده و حال آنکه اين اوصاف حاصل نشده است. اولا پيامبر در غدير و در جاهاي ديگر اين مطالب را با الفاظ تقاضا از خدا خواست .خدا هم قطعا دعاي پيامبرش را اجابت مي کند . با توجه به اجابت خدا ،پيامبر اين خبر ها را داده ؛گيرم پيامبر دروغ بگويد اما آن که اين ها را واقع شده نمي داند ، آيا انکار دارد که علي پيشواي نيکوکاران است ؟ اگر کساني علي را به پيشوايي نگرفته باشند ، مي توانند ادعاي نيک بودن کنند؟ آيا قاتل کافران بودن علي را انکار مي کند؟ اگر گفتيم علي قاتل کافران است معنايش اين است که همه کافران فقط به دست علي کشته شده باشند ؟ آيا معنايش اين است که جز علي کسي ديگر قاتل کافران نيست ؟ اين اشکال ها آيا جز دليل بي سوادي يا غرض ورزي است؟
آيا اينکه ياور علي ياري شده خدايي است ،معنايش اين است که ياوران علي حاکم و مسلط و پيروز در دنيا باشند يا همين که در آخرت مورد ياري خدايند و در دنيا هم خدا آنان را به پايداري بر اين صراط کمک کرده ، کافي است ؟ آيا اگر دشمنان علي در دنيا مسلط بودند، نشانه آن است که مخذول خدايي نمي باشند؟ اگر اين گونه باشد که همه پيامبران مورد خذلان خدا و همه کافران و نمرود ها و فرعون ها ياري شده خدايي بوده اند چون پيامبران در دنيا مغلوب و کافران در دنيا به ظاهر پيروز بوده اند.

اما اینکه میگوید رسول خدا محتاج به علي نبود ولي موسي به هارون محتاج بود؟ واقعا این مردکی که خدا او را کور و کر کرده متوجه معناي کلامش هست؟ آيا اگر موسي تقاضاي همراهي برادرش را از خدا دارد، براي رفع نياز خودش است يا براي اين که در اداي رسالت قوي تر باشد؟ مگر اين تقاضاي موسي به بيان قرآن نيست:
اجعل لي وزيرا من اهلي هارون اخي اشدد به ازري و اشرکه في امري کي نسبحک کثيرا و نذکرک کثيرا (2(
رب اني قتلت منهم نفسا فاخاف ان يقتلون و اخي هارون هو افصح مني لسانا فارسله معي رداّ يصدقني اني اخاف ان يکذبون(3)
کجا سخن از اين است که بني اسرائيل از موسي مي ترسيدند و..


موضوعات: پاسخ به شبهات
   جمعه 26 آبان 1396نظر دهید »

1 ... 16 17 18 ...19 ... 21 ...23 ...24 25 26 ... 30

آخرین نظرات
  • صهباء  در خیلی با نمک
  •  در صحیح مسلم را بیشتر بشناسیم
حقانیت شیعه
 
مداحی های محرم