« شبهه شماره 8 | ادامه بحث روایت 3 » |
اختلاف عقيده
تعصبات شديد مذهبى و اختلافات عقيده اى گاهی باعث مى شد كه جنبهء امانت دارى و راستگويى افرادى را بكلى ناديده بگيرند و احاديث شان رايكسره مردود بشمارند، همچنين خوشبينى دراثر اتحاد مسلك و عقيده و تعصبات بيجا گاهى سبب مى شد كه جنايات و بدى هاى افرادى را به كلى فراموش كنند و آنان را توثيق و تعديل نمايند، مثلاً عجلى دربارهء عمربن سعد مى گويد: ازموثقين تابعين بوده و مردم ازاو روايت دارند.
درصورتيكه عمربن سعد قاتل حسين بن على يعنى سيد جوانان اهل بهشت و جگرگوشهء رسول خدا بوده است
اضواء ص 319
همچنين بسربن ارطاة را كه ازجانب معاويه مأموريت يافت و هزاران شيعه بى گناه را بقتل رسانيد و على بن ابيطالب خليفهء پيغمبر را علناً دشنام مى داد، چنين عنصر ناپاكى را دراين اعمال ننگين معذور و مجتهد مى دانند.
يحيى بن معين دربارهء عتبة بن سعيد مى گويد: مورد وثوق است. نسائى و ابوداود و دارقطنى نيزوى را توثيق نموده اند، درصورتيكه عتبه همنشين وياروياورحجاج بن يوسف جنايتكار بوده است.
بخارى احاديث مروان بن حكم را دركتاب خود نوشته و بدانها اعتماد مى نمايد.درصورتيكه همين مروان يكى ازعوامل مهم جنگ جمل بود، طلحه را تشويق و تحريك نمود تا باعلى جنگ كند. سپس دراثناء جنگ طلحه را بقتل رسانيد.
اضواء ص 317
اين چند موضوع بعنوان شاهد نوشته شد تا خوانندگان، به طرز تفكر وروش قضا واظهار عقيدهء نويسندگان واقف و آشنا گردند و بدانند كه حب و بغضها و تعصبات تا كجاها دخالت نموده است.
صاحب كتاب اضواء مى نويسد: دركار اين دانشمندان دقت كنيد ببينيد، چگونه شخصى را كه بقتل على راضى بود و طلحه را بقتل رسانيد و شخصى را كه متصدى كشتن حسين بن على شد توثيق مى نمايند، اما درمقابل، امثال بخارى و مسلم، احاديث علماى امت و حافظين آنها را مانند حمادبن مسلمه و مكحول عابد وزاهد را مردود مى شناسند.
اضواء ص 319
به هرحال، اگر شخصى ازروات فضائل اهل بيت و على بن ابيطالب بود يا حديثى را برطبق عقايد شيعه روايت كرد، همين جرم كافى بود كه بعضى از متعصبين عامه، درصحت احاديثش تشكيك كنند يا رسماً مردود بدانند، چه رسد به جاييكه تشيع او محرز گردد،.
درآن صورت بغض وعناد، براى طرد احاديثش كافى است. شما دركلام جرير دقت بفرماييد تا مقدار تعصب عامه برايتان روشن گردد:« جرير مى گويد: جابرجعفى را ملاقات نمودم ولى حديثى ازوى ننوشتم زيرا برجعت عقيده مند بود»
صحيح مسلم ج 1 ص 101.
تعصب بيجا
غرضرانى واعمال تعصب با تحقيق سازگار نيست. كسيكه درصدد تحقيق و درك واقعيات باشد بايد قبلاً خودش را ازتعصب هاى بيجا و حب و بغض ها خالى كند، آنگاه با كمال بى طرفى به مطالعه بپردازد. اگر درصدد تحقيق مطلبى است كه از طريق حديث اثبات مى شود بايد راويان آن احاديث را ازحيث ثقه بودن مورد بررسى قرار دهد، اگر موثق بودند به رواياتشان اعتماد كند، چه سنى باشند چه شيعه. اين موضوع برخلاف انصاف و روش تحقيق است كه احاديث راويان موثق را به علت تشيع يا اتهام آن ، مردود بشمارد! اهل انصاف از عامه نيز بدين مطلب توجه داشته اند.
عسقلانى مى نويسد: «يكى از مواردى كه درقبول قول تضعيف كننده بايد توقف نمود صورتى است كه بين تضعيف كننده وكسى را كه تضعيف مى كند، از جهت اختلاف عقيده ، عداوت و دشمنى وجود داشته باشد. مثلاً ابواسحاق جوزجانى چون ناصبى بوده واهل كوفه به تشيع معروف بوده اند، درتضعيف آنان توقف نمى كرده وباعبارات تند آنان را تضعيف مى نموده است. حتى امثال اعمش وابى نعيم و عبيدالله بن موسى را كه از اساطين واركان حديث بوده اند تضعيف نموده است. قشيرى مى گويد: اغراض مردم گودال هايى ازآتش است. پس دراين گونه موارد اگر توثيقى دربارهء راوى وارد شده باشد برتضعيف مقدم است.
لسان الميزان ج 1 ص 16
محمدبن احمد بن عثمان ذهبى بعداز شرح حال ابان بن تغلب مى نويسد:«اگر بما گفته شود با اينكه ابان اهل بدعت بوده، چرا اورا توثيق مى كنيد؟ درپاسخ مى گوييم: بدعت دوقسم است ، يكي: بدعت كوچك مانند غلو درتشيع يا تشيع بدون غلو و انحراف. البته اينگونه بدعت، دربسيارى ازتابعين و تابعين آنان وجود داشته است، با اينكه ديانت و پرهيزكارى وراستى آنان مسلم بوده است.
نتیجه گیری : در اینجا فقط میگویم که کتابهایی امثال نقد کتاب المراجعات ، نقد کتاب شبهای پیشاور ، نقد کتاب یورش به خانه وحی ، کتاب منهاج السنه ، و کتابهای دیگری که در رد کتابهای شیعیان نوشته شده است اکثرا با تکیه به رجال شناسی ذهبی و ابن حجر و امثالهم میباشد ، که در مورد انها صحبت شد پس این کتابها که فقط میایند میگویند ابن حجر یا دهبی و … روای انها را تضعیف کرده است ارزش نگاه کردن هم ندارد.
در پناه حق
فرم در حال بارگذاری ...