مقبولیت امام
مقبولیت امام از جانب شیعیان بر طبق موازین اسلامی با استناد به قرآن و حادثه غدیر است.

هر جامعه و حتی یک اجتماع کوچک نیز برای سر و سامان یافتن و پیشرفت و صلاح امور به رهبر و پیشوا نیاز دارد تا در پناه آن مردم و افراد تحت پوشش آن اهداف آن جامعه نزدیکتر شوند و بتوانند زندگی مسالمت آمیزی را در کنار یک‌دیگر داشته باشند.
در جامعه اسلامی که اساس آن بر پایه وجود یک پیام‌آور الهی است، با رسالت نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) آغاز شد؛ اما ایشان نیز پس از عمر طبیعی باید جهان را بر اساس قانون طبیعت ترک می‌فرمودند همان‌طور که خداوند نیز این مسئله را در آیه‌ای از کلام الله مجید به ایشان بین فرمودند: «إِنَّكَ مَيِّتٌ وَإِنَّهُم مَّيِّتُونَ [الزمر/30] قطعا تو خواهی مرد و آنان نیز خواهند مرد».
رسول اکرم برای استمرار حکومت اسلامی مواردی را به صراحت در حادثه غدیر بیان کردند و در هنگام رحلت نیز تقاضای قلم و دوات نمودند که متاسفانه نوشتن وصیت محقق نشد. اما آنچه نسبت با امامت امام علی نسبت به دیگر خلفا می‌توان گفت اینکه از حادثه غدیر و همچنین برخی آیات قرآن مجید که در باب منزلت ایشان آمده می‌توان به ارجحیت ایشان برای خلافت استناد کرد و این در حالی است که برخی مانند سیوطی در شرح فتح القدیر می‌نویسد: « هر کس از روافض (شیعیان) علی را بر سه خلیفه مقدم بداند بدعت‌گذار است و اگر خلافت ابوبکر و عمر را انکار نماید کافر است.» [1]

پی‌نوشت:
[1]. محمد بن عبدالواحد، شرح فتح التقدیر، دار الفکر بیروت، ج1، ص350

   جمعه 6 بهمن 1396نظر دهید »

شناسایی کافر
شیعیان تنها کسی را کافر می‌دانند که نسبت به احدیت خداوند باری تعالی و رسالت نبی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) کفر بورزد اما حنفی مذهب‌ها دایره آن را از پیش خود نسبت به شیعیان تعمیم داده‌اند.

اسلام هر کسی را که شهادتین را بر لب جاری نماید مسلمان دانسته و احکام مسلمانی بر آن بار می‌کند از این رو شیعیان نیز اهل‌سنت و هر آن کس را که شهادت به وحدانیت خداوند و رسالت خاتم المرسلین بدهد را مسلمان دانسته، او را محترم دانسته برای جان و مال و عرض و آبروی او نیز ارزش قائل بوده و بالخصوص شیعیان، اهل‌سنت را برادران دینی خود می‌شمرند. اما کسانی که نعوذ بالله برای خداوند شریک قائل باشند یا به رسالت نبی خاتم ایمان نداشته باشند در زمره کفار به حساب می‌آیند.
اما متاسفانه دیدگاه برخی علمای اهل‌سنت از مذهب حنفی به گونه‌است که این نسبت ناروا (کفر) را نسبت به شیعیان تعمیم می‌دهند: «شیعه اگر علی را بر سه خلیفه مقدم بداند، بدعت‌گذار و اگر خلافت ابوبکر و عمر را انکار کند کافر است» [1] این درحالی است که شیعیان تنها کسی را کافر می‌دانند که نسبت به احدیت خداوند باری تعالی و رسالت نبی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) کفر بورزد.

پی‌نوشت:
[1]. ابن نجم الدین حنفی، البحر الرائق شرح کنز الدقائق، دار المعرفه، ج1، ص370 

   جمعه 6 بهمن 1396نظر دهید »

ابوبکر در پایان عمر خویش بر کدام عمل خود تأسف می خورد؟
بسیاری از علمای اهل سنت خبری را از ابوبکر نقل کرده اند که ثابت می کند وی در پایان عمر خویش بر برخی از اعمالی که در دوران خلافت خود مرتکب شده بود تأسف خورده و اظهار پشیمانی کرده است .

بسیاری از علمای اهل سنت خبری را از ابوبکر نقل کرده اند که ثابت می کند وی در پایان عمر خویش بر برخی از اعمالی که در دوران خلافت و در طول زندگی خود مرتکب شده بود تاسف خورده و اظهار پشیمانی کرده است . هر چند برخی از علمای اهل تسنن سعی کرده اند تا آن امور را به گونه ای تحریف یا سانسور نمایند و با جملاتی مثل کذا و کذا مدعی شوند که وی بر چیزی تاسف نخورده است ، ولی خوشبختانه برخی دیگر به صراحت سخنان ابوبکر را بیان کرده اند .
حال سوال این است که ابوبکر مرتکب چه اعمالی شده بود که آرزو داشت ای کاش آن ها را انجام نداده بود ؟
گناه آن اعمال چقدر بود که او را در پایان عمر به تاسف خوردن و اظهار ندامت وامی داشت ؟

هر چند وی هیچ گاه از انجام آن اعمال توبه نکرد و نهایت کاری که کرد این بود که از انجام آن ها تاسف خورده و اظهار پشیمانی کند . ولی مهم این است که تبعات و عواقب انجام آن اعمال چه بوده که این گونه موجب اضظراب و ترس و تاسف و پشیمانی وی شده بود ؟
آیا وی از حمله به بیت فاطمه سلام الله علیها و آزار و اذیت وی و همسرش پشیمان بود ؟
همان عملی که بنا به فرمایش رسول خدا موجب برانگیخته شدن خشم و غضب الهی شده و لعنت و عذاب اخروی را در پی داشت و ابوبکر در آن لحظات آخر به یاد آن گفته رسول الله صلی الله علیه و آله افتاده بود که : ان الله یغضب لغضب فاطمه و یرضی لرضاها ؟ همانا خدا با غضب فاطمه غضبناک و از رضایت او راضی می گردد .

بهتر است از قول خود او بشنویم :

وی در آخرین لحظات عمر خود و در حال احتضار چنین تاسف می خورد که :

( اما و انی لا ءاسی علی شیء الا علی ثلاث فعلتهم وودت انی لم افعلهم و ثلاث لم افعلهم وددت انی فعلتهم و ثلاث وددت انی سالت رسول الله صلی الله علیه و آله فاما التی فعلتها و وددت انی لم افعلها : فوددت انی لم اکشف بیت فاطمه عن شیء و ان غلقوه علی الحرب . . . ) :

همانا من متاثر نیستم بر هیچ چیزی مگر بر سه چیز که آن ها را انجام دادم و دوست داشتم که آن ها را ترک کنم و متاثرم بر سه کاری که آن ها را انجام ندادم و دوست داشتم که انجام می دادم و بر سه چیز که از رسول خدا صلی الله علیه و آله سوال نکردم و ای کاش پرسیده بودم ، اما آن سه کاری که انجام دادم و ای کاش آن ها را ترک کرده بودم این که :دوست داشتم به خانه فاطمه سلام الله علیها حمله نکرده بودم ، اگر چه آن درب از روی مخالفت بر من بسته شد ….

از جمله راویان این خبر از میان اهل سنت عبارتند از :

ابو جعفر طبری [1] ابو عبید قاسم بن سلام [2]  ابن عبد ربّه [3] مسعودی [4]  ابن قتیبه [5]  سعید بن منصور ، طبرانی [6] ابن عساکر [7] خثیمة بن سلیمان طرابلسی و متقی هندی در کنز العمال [8]

ثابت بودن و صحت این خبر تا حدی است که حتی ابن تیمیه ناصبی و متعصب نیز نتوانسته اصل قضیه هجوم به بیت فاطمه سلام الله علیها را انکار نماید ، هر چند در صدد توجیه آن بر آمده و گستاخانه به ساحت مقدس اصحاب کساء و عصمت طاهره توهین نموده است .

منابع :

[1] ابوجعفر طبری ، تاریخ طبریج2 ص353

[2] ابو عبید قاسم بن سلام ، الاموال ص 174

[3] ابن عبد ربه قرطبی ،عقد الفرید ج3 ص 279

[4] مسعودی ، مروج الذهب ج2 ص 301

[5] ابن فتیبه ، الامامه و السیاسه ج1 ص 36

[6] طبرانی ، معجم کبیر ج 1 ص62 ح 43

[7] ابن عساکر ، تاریخ دمشق ج1 ص 430 و 222

[8] متقی هندی ، کنز العمال ج5 ص 631 ح 14113

   جمعه 6 بهمن 1396نظر دهید »

فرقه نجات یافته کیست ؟
من آنچه شرط بلاغ است با تو مي‌گويم

تو خواه از سخنم پند گير، خواه ملال

سلام

یکی از پیش بینی های مهم رسول خدا این بود که امتش پس از او به هفتاد و سه فرقه تبدیل خواهند شد و هر فرقه خود را حق و دیگران را باطل میداند ، و همه انها در اتش میباشند الا یک فرقه .در اینجا در صحت و صغم حدیث هیچ کس نمیتواند تشکیک کند.مثلا یوسف قرضاوی هم اهل سنت را جز این فرقه میداند و میگوید چون تعدادشان بیشتر است پس انها همان فرقه نجات یافته هستند ! البته اقای قرضاوی نمیگوید کدامیک از فرق گوناگون اهل سنت شامل این حدیث میشود.(شاید احتمالا برای حفظ اتحاد است ! )

گفتم که در صحت این حدیث جای هیچ شک و شبهه ای نیست ، و پیامبر مکرر هشدار داده است : مثلا

من، فرداي قيامت در كنار حوض مي آيم و تعدادي از صحابه مي خواهند نزد من بيايند، ولي آنها را از طرف حوض بر مي گردانند به سوي ديگر. گفتم: اينها را كجا مي بريد؟ مي‌گويند: به خدا قسم! اينها را به سمت آتش جهنم مي بريم. عرضه مي كنم: مگر اينها چه كار كرده اند؟ خطاب مي آيد: درست است كه اصحاب تو هستند، ولي بعد از تو مرتد شدند و بدعت‌ها گذاشتند و به دوران جاهليت برگشتند. سپس گروه ديگري را اينگونه به سمت آتش مي برند و … ، و از اينها هيچكس از آتش نجات پيدا نمي كند، مگر به اندازه هَمَل نعم. (چهارپايان بازيگوشي كه معمولا از گله جدا مي شوند و مشغول بازيگوشي هستند و سرگردان مي‌شوند و اين نشان قِلَّتْ و كمي تعداد آنهاست)

صحيح بخاري، ج7، ص208، ح6587، كتاب الرقاق

در روايت ديگر آمده كه:

ليردن على أقوام أعرفهم و يعرفوني ثم يحال بيني و بينهم

… من آنها را مي شناسم و آنها هم مرا مي شناسند و آنها را به جهنم مي برند.

صحيح بخاري، ج7، ص208

البته در اینجا انسانهایی هم مانند عثمان خمیس پیدا میشوند که فکر میکنند این شاید زیر سوال برنده عدالت صحابه باشد ، و برای همین است که در توجیه این حدیث اسمان و زمین را به هم میدوزند.در اینجا یاد ضرب المثلی افتادم که میگوید توجیه کار انسانهای احمق است ، هرچند به احمقها توهین شود.

خوب در اینجا پیامبر خصوصیت فرقه نجات یافته را کاملا بیان کرده است ، که در ادامه اورده میشود.البته طرفداران فرقه های مختلف بعضی وقتها خواب نما شده اند و چیزهایی اورده اند ، که همگی باطل میباشند .برای نمونه

   پنجشنبه 5 بهمن 1396نظر دهید »

ابوحنیفه :

درباره ابوحنيفه، روايات زيادي درست كرده‌اند كه از جمله آنها اين است كه آقاي خطيب بغدادي در تاريخ بغداد، ج13، ص336 نقل مي‌كند:

نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:

يكون في أمتي رجل اسمه النعمان و كنيته أبو حنيفة، هو سراج أمتي، هو سراج أمتي، هو سراج أمتي.

در امت من، مردي خواهد آمد به نام نعمان و كنيه او ابو حنيفه است. او چشم و چراغ امت من است.

جالب اينكه وقتي خطيب بغدادي اين حديث را با ذكر سند از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل مي‌كند، مي‌گويد:

هو حديث موضوع.

اين حديث، جعلي و ساختگي است.

همچنين آقاي سيوطي در كتاب اللآلي المصنوعة في الأحاديث الموضوعة، ج1، ص457 اين روايت را از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل مي‌كند و مي‌گويد: روايت جعلي است.

آقاي شوكاني در كتاب الفوائد المجموعة، ص420 مي‌گويد:

هو موضوع و في إسناده وضاعان: مأمون بن أحمد السلمي و أحمد بن عبد الله الجويباري

اين حديث جعلي است و دو نفر از جاعلين و حديث سازان به نام مأمون بن أحمد السلمي و أحمد بن عبد الله الجويباري در سند اين حديث هستند.

روايت ديگري را از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل مي‌كنند كه مي‌فرمايد:

سيأتي من بعدي رجل يقال له: النعمان ابن ثابت و يكنى أبا حنيفة، ليحيين دين الله و سنتي على يده.

در آينده، در أمت من، مردي خواهد آمد كه اسمش نعمان و كنيه اش ابو حنيفه است. دين خدا و سنت من به دست او إحياء و زنده خواهد شد.

آقاي خطيب بغدادي در رابطه با اين حديث مي‌گويد:

باطل موضوع، محمد بن يزيد متروك الحديث و سليمان و شيخه مجهولان و أبان يرمى بالكذب.

هم باطل است و هم جعلي. در سندش محمد بن يزيد‌است كه متروك الحديث است و سليمان و استادش مجهول هستند و أبان هم متهم به دروغگويي است.

اللآلي المصنوعة في الأحاديث الموضوعة للسيوطي، ج1، ص458

آقاي سيوطي روايتي را از أنس نقل مي‌كند:

يكون في أمتي رجل يقال له النعمان، يكنى أبا حنيفة، يجدد الله له سنتي على يديه.

از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) شنيدم كه مي‌فرمود:

در آينده، مردي در أمت من خواهد آمد كه به او نعمان مي گويند و كنيه اش ابوحنيفه است و خداوند، سنت و شريعت من را به دست او تجديد مي كند.

الكامل في ضعفاء الرجال لأبن عدي، ج1، ص178

آقاي سيوطي مي‌گويد:

موضوع، آفته الجويباري.

حديث جعلي است و مشكل آن از ناحيه آقاي جويباري است.

اللآلي المصنوعة في الأحاديث الموضوعة للسيوطي، ج1، ص458

آقاي ملا علي قاري، حكم به جعلي بودن اين روايات دارد.

الأسرار المرفوعة في الأخبار الموضوعة، ص455

جالب اينكه مطلبي را آقاي خطيب بغدادي نقل مي‌كند و ديگران هم اين مطلب را نقل مي‌كنند و از طريق اينترنت و نرم افزارهاي مربوط، مي توان جستجو كرد و در كتابي كه عبد الله پسر احمد بن حنبل به نام السنة نوشته، آمده است كه ابو حنيفه مي‌گويد:

لو أدركني النبي و أدركته لأخذ بكثير من قولي و هل الدين إلا الرأي الحسن.

اگر من پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را درك مي كردم و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) زمان مرا درك مي كرد، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بسياري از گفتار و سخنان مرا قبول مي كرد و ملاك شريعت قرار مي داد. آيا دين، جز رأي و قياس است؟

تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج13، ص390 - الكامل لابن عدي، ج7، ص8

   پنجشنبه 5 بهمن 1396نظر دهید »

1 2 4 5 ...6 ...7 8 9 10 11 12 ... 31

آخرین نظرات
  • صهباء  در خیلی با نمک
  •  در صحیح مسلم را بیشتر بشناسیم
حقانیت شیعه