مناظره علمای شیعه و سنی در حضور فرزند آلب ارسلان سلجوقی- قسمت دهم
هر چه بود، مدتي بعد به خود آمد و گفت: خب، دليل عدم ايمان عمر چيست؟
علوي: دلايل متعددي وجود دارد، از جمله آن كه او به بيايماني خود اعتراف كرده است!
عباسي: كجا؟ چگونه؟
علوي: آنجا كه گفته است: «هيچگاه بهاندازهي روز [صلح] حديبيه در نبوت محمد ترديد نكردم». اين سخن بيانگر آن است كه او همواره در نبوت پيامبر (ص) ترديد داشته، اما در روز صلح حديبيه، شك و ترديد او بيشتر و بزرگتر و شديدتر بوده است. آيا كسي كه در نبوت محمد (ص) ترديد داشته باشد، مؤمن به شمار ميآيد؟
شيخ عباسي سكوت كرد و سر به زير افكند.
پادشاه رو به وزير كرد و پرسيد: آيا گفتهي علوي صحيح است و عمر چنين گفته است؟
وزير گفت: راويان چنين آوردهاند..[1]
پادشاه گفت: عجيب است.. عجيب است! من تا كنون عمر را از جمله پيشتازان اسلام ميدانستم و ايمان او را مثالزدني ميپنداشتم، اما اكنون برايم آشكار شد كه اصل و اساس ايمان او مورد شك و ترديد است!
شيخ عباسي گفت: صبر كنيد، جناب پادشاه! در عقيدهي خود پابرجا باشيد. مبادا اين علوي دروغگو شما را فريب دهد..
پادشاه از او روي گرداند و با خشم گفت: وزير ما خواجه نظامالملك ميگويد كه گفتههاي علوي صحت دارد و سخن عمر در كتب مختلف ذكر شده است، اما اين نادان [اشاره به شيخ عباسي] علوي را دروغگو مينامد. آيا اين عين لجاجت و عناد نيست؟
سكوتي سنگين بر مجلس حكمفرما شد. پادشاه از سخنان شيخ عباسي به خشم آمده بود. عباسي و ديگر علماي اهل سنت، سر به زير افكنده بودند. وزير هم ساكت بود. اما عالم علوي سرش را بالا گرفته بود و به چهرهي پادشاه مينگريست تا نتيجه را ببيند.
لحظهها براي شيخ عباسي به دشواري سپري ميشد و او چنان در موضع انفعال قرار گرفته بود كه آرزو ميكرد زمين دهان بگشايد و او را ببلعد. زيرا نادرستي عقايدش در برابر شاه و وزير و ديگر صاحب منصبان آشكار شده بود. اما چارهاي نبود، پادشاه او را براي مناظره فرا خوانده بود و بايد كاري ميكرد،
منبع: مناظرات علمای شیعه و سنی مترجم: مهدی سرحدی
text-align: center;">ze="2″>مناظرات شیعه و سنی
[1] . ابن هشام در«سيره»، باب بيعت رضوان از قول عمر آورده است:هنوز صدقه ميدهم و نماز و روزه به جا ميآورم و بنده آزاد ميكنم تا شايد آنچه را كه در آن روز (صلح حديبيه) گفتم، بخشوده شود.
رای نمونه گفتار علمای اهل سنت و وهابی ها را در این زمینه بدانیم بد نیست.در اینجا برای طولانی نشدن پست فقط یه امام جعفر صادق اشاره میکنیم
ذهبی میگوید :
مناقب و فضائل جعفر، خيلي زياد است و صلاحيت داشت كه خلافت را به عهده بگيرد.
تاريخ اسلام ذهبي، ج9، ص93
همچنين در سير اعلام النبلاء، ج13، ص120 دارد كه:
كبير الشأن، من أئمة العلم، كان أولى بالامر من أبي جعفر المنصور.
داراي عظمت والائي بود و از پيشوايان علم بود و از ابو جعفر منصور، اوُلي به امر خلافت بود.
رئيس مذهب مالكي ها، آقاي مالك بن أنس كه متوفاي 179 هجري است و زمان امام صادق (عليه السلام) را درك كرده است و افتخار شاگردي او را دارد، ميگويد:
اختلفت إليه زمانا، فما كنت أراه إلا على ثلاث خصال إما مصل و إما صائم و إما يقرأ القرآن و ما رأيته يحدث إلا على طهارة.
مدت ها پاي درس امام صادق (عليه السلام) بودم. او را هميشه در سه حالت مي ديدم: يا نماز مي خواند يا روزه گرفته است و يا مشغول خواندن قرآن است.
تهذيب التهذيب ابن حجر، ج2، ص89 - التوسل و الوسيلة ابنتيميه، ص153
همچنين مالك بن أنس ميگويد:
ما رأت عين و لا سمعت أذن و لا خطر على قلب بشر أفضل من جعفر الصادق فضلا و علما و عبادة و ورعا.
هيچ چشمي نديده و گوشي نشنيده و بر قلب كسي خطور نكرده است كه در ميان بشر، كسي افضل باشد از جعفر صادق.
مناقب آل أبي طالب ابن شهر آشوب، ج3، ص372
آقاي ابو حنيفه، رئيس مذهب حنفي ها ميگويد:
ما رأيت احدا أفقه من جعفر بن محمد.
در تمام عمرم، فقيه تر از جعفر بن محمد نديده ام.
بعد داستاني را تعريف مي كند:
منصور دوانيقي به من گفت: ابوحنيفه! مردم فريب امام صادق (عليه السلام) را مي خورند و من تصميم دارم او را دعوت كنم و تو هم بيا و تعدادي مسائل سخت و مشكل را آماده كن تا از او سؤال كني و نتواند جواب بدهد و أبُّهتش در ميان مردم بريزد. ابو حنيفه ميگويد: من 40 مسئله از مسائلي كه به نظر من مشكل و پيچيده بود، آماده كردم. وقتي رفتيم در مجلس، امام صادق (عليه السلام) آمد و هيبت و جلالت ايشان مرا گرفت و آمد نشست. سؤالات را از او پرسيدم و مي گفت كه اهل مدينه اينگونه ميگويند و كوفيان اينگونه ميگويند و فقهاي مكه اينگونه ميگويند و همه را نقل و نقد مي كرد بطوريكه هر 40 سؤال را، پاسخ مفصل و محكم مي داد و تعجب و شگفت همگان را برانگيخت.
ابوحنيفه ميگويد:
عليك قد روينا أن اعلم الناس أعلمهم بأختلاف الناس.
اين تسلطي كه امام صادق (عليه السلام) به اقوال بزرگان داشت، نشانگر سعه علم امام صادق (عليه السلام) است.
سير أعلام النبلاء ذهبي، ج6، ص17 - تهذيب الكمال مزي، ج5، ص79 - مناقب ابوحنيفه ابن جوزي، ج1، ص173 - تذكرة الحفاظ ذهبي، ج1، ص157
ابن حجر عسقلاني و ابن خلّكان و ديگران صراحت دارند بر اينكه:
لقب بالصادق لصدقه في مقالته و فضله أشهر من أن يذكر.
امام صادق (عليه السلام) بخاطر صداقتش بود كه ملقب به صادق شد، فضائل امام صادق (عليه السلام) فراتر از اين است كه به زبان آورد.
وفيات الأعيان ابن خلكان، ج1، ص327
جالب اين است كه آقاي ابنتيميه حراني با آن عنادي كه نسبت به اهل بيت (عليهم السلام) دارد، وقتي نسبت به امام صادق (عليه السلام) مي رسد، آنچنان در برابر عظمت و فضائل و بزرگي آن حضرت تحت تأثير قرار ميگيرد كه اينچنين تعبيري مي كند:
فإن جعفر بن محمد لم يجيء بعد مثله و قد أخذ العلم عنه هؤلاء الأئمة
تاكنون مانند امام صادق (عليه السلام) به دنيا نيامده است و شخصيت هاي چهارگانه، علم خود را از او گرفته اند.
منهاج السنه، ج4، ص126
چرا اين آقايان، يك روايت به عنوان نمونه - ولو به عنوان يك نمك طعام، ولو بعنوان اينكه در يك امر مستحب، يا در يك امر مباح، مستحبات راه رفتن، مستحبات خوابيدن- از امام صادق نياورده اند؟ چرا؟
از فاطمه زهرا فقط یک روایت نقل کرده است !!!
از حضرت علی که از بچگی با پیامبر بوده است فقط 29 روایت نقل کرده است !!! در حالی که از ابو هريره که يك سال و نيم بيشتر با پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نبود و مجموع رواياتي كه از ابو هريره نقل كردهاند، حدود پنج هزار و ششصد روايت است، اما از اميرالمؤمنين (عليه السلام)، در مجموع كتب روايي اهل سنت، 586 روايت آوردهاند و از اينها فقط 50 روايت را ميگويند صحيح است و 536 روايت ضعيف است.
در پناه حق
4 : بارگاه بخاری و مقایسه ان با بارگاهای امامان معصوم شیعه
برای روش شدن بحث میتوانید به این پیوند بروید
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=shobheh&id=29
5 : خیانتهای علمی بخاری
از بزرگترین خیانتهای بخاری ؛ عدم نقل حدیث از ائمه میباشد. به طوری که نه از امام صادق نه از باقر و نه امام حسین یا حسن و غیره حدیثی ندارد.
محمد بن اسماعيل بخاري متوفاي سال 256 هجري است؛ يعني كل عمرش را در عصر معصومين (عليهم السلام) گذرانده است. در سال ولادت يا يك سال بعد از ولادت حضرت ولي عصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفداه) از دنيا رفته است. و در عصر امام عسكري (عليه السلام)، امام هادي (عليه السلام) و امام جواد (عليه السلام) بوده است و آوازه اين أئمه (عليهم السلام)، سراسر گيتي را پر كرده و مرجعيت علمي أئمه (عليهم السلام) - جداي از مرجعيت سياسي - ، مورد تأييد تمام شيعه و سني هست.
3 : نظرات برخی از علمای اهل سنت نسبت به او
در ابتدا اگر معنی مدلس و تدلیس را بیاوریم بد نیست
تدلیس و مدلس: عبارت است از اوردن یک حدیث که طبق نظر نگارنده حدیث حدیث قسمتهایی از ان حذف شده یا اضافه شده ( دو نمونه از تدلیسهای بخاری در بالا اشاره شد) ؛ و علمای اهل سنت تدلیس را از زنا بدتر میدانند و مدلس هم کسی است که تدلیس میکند.
بخاري از كساني است كه تمامي علماي اهل سنت بر مدلس بودن وي اتفاق نظر دارند ؛ چنانچه ابن حجر عسقلاني ، حافظ علي الإطلاق اهل سنت بخاري را در كتاب طبقات المدلسين ، ص24 ، شماره 23 و سبط بن العجمي در كتاب التبيين لأسماء المدلسين ، ص177 شماره 64 نام وي را جزء مدلسين ميآورد و ذهبي در سير اعلام النبلاء ، ج12 ، ص275 ميگويد : ومحمد بن إسماعيل البخاري ويدلسه كثيراً . بخاري زياد تدليس ميكرد.
نمونه دوم : عايشه ظرف غذاى هوو را از حسادت شكست.
ترمذى در حديثى كه خود آن را حسن و صحيح مىداند میگوید :
«عن أنس: أهدت بعض ازواج النبى صلىاللهعليهوسلم إلى النبي صلىاللهعليهوسلم طعاما في قصعة فضربت عايشة القصعة بيدها فألقت ما فيها فقال النبي صلىاللهعليهوسلم طعام بطعام واناء باناء (ج 3 سنن، ص 640، كتاب الاحكام، باب 23، ح 1359.)
يعنى يكى از همسران پيامبر ظرف غذائى خدمت آن حضرت فرستاد. عايشه با دست آن ظرف را انداخت. ظرف شكست و غذا ريخت…
اما بخاری چگونه اورده است :
خلاصه ترجمه با تفسیر: پيامبر نزد يكى از همسرانش بود يكى ديگر از آنها ظرف غذائى فرستاد آن يك كه پيامبر در منزلش بود به دست خادم (كه ظرف غذا را آورده بود) زد. ظرف افتاد و شكست. پيامبر تكههاى ظرف را جمع كرد و گفت: مادر شما غيرت نمود (يعنى حسادتش گل كرد) سپس خادم را نگه داشت و ظرف سالمى از منزل آنكه آن حضرت در خانهاش بود به جاى آن ظرف مسترد داشت و ظرف شكسته را در منزل آنكه ظرف را شكست نگه داشت. (صحیح بخاری ج 7 صحيح، ص 46، كتاب النكاح، باب الغيرة.)
ببينيد كه چگونه براى آنكه اسم عايشه را نبرد كلمات حديث را طولانى نمود و نيز معلوم است كه نام اين صفت «غيرت» نيست بلكه «حسادت» است.
<< 1 ... 10 11 12 ...13 ...14 15 16 ...17 ...18 19 20 ... 31 >>